نام عملیات: مرصاد
زمان عملیات: 3 مرداد 1367
مکان عملیات: خطوط جبهه میانی جنگ
ارگان عملکننده: نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و رزمندگان سپاه پاسداران - در دو مرحله
تلفات دشمن: 4800 کشته، اسیر، زخمی
اهداف عملیات: درهم کوبیدن تجاوز نیروهای منافق ضد انقلاب و باز پسگیری مناطق اشغال شده
مقدمه
اتحاد شیاطن:
مسعود رجوی در تاریخ 17 خرداد 65 با یک پرواز اختصاصی و مستقیم فرانسه را به مقصد عراق ترک گفت و در فرودگاه بغداد، «طه یاسین رمضان» نایب اول نخستوزیر به نمایندگی از سوی رییسجمهوری این کشور، در رأس هیئتی از بلندپایهترین مقامات عراقی از مسعود رجوی استقبال کرد.
منافقین در این باره مدعی هستند: «در شرایطی که توطئههای مختلف ارتجاعی و امپریالیستی علیه مقاومت مسلحانه سراسری و تمهیدات تروریستی رژیم متزلزل و... علیه جان و فعالیت قلب تپنده انقلاب نوین ایران ، برادر مجاهد مسعود رجوی بهطور بیسابقه و بیوقفهای اوج گرفته بود، عزیمت پاکبازانه رهبری انقلاب نوین خلق قهرمان ایران از فرانسه به جوار خاک میهن.... این پرواز تاریخی که آخرین گام برای عبور به خاک میهن.... بر نسل رشید خدا و ایمان و بر رزمندگان قهرمان مجاهد خلق گرامی باد.»
مسعوی رجوی یک روز قبل از پرواز بر روی نوار ویدئویی چنین میگوید: «اگر فردا نروم، پس فردا و فرداهای دیگر، ممکن است خیلی دیر باشد. نه برای شخص خودم، بلکه برای مقاومت خلق، خلق در زنجیر، خلق اسیر.» پس از ورود مسعود رجوی به عراق و استقرار در محل موردنظر، ملاقاتهای وی با مقامات عراقی آغاز گردید. هشت روز بعد(25 خرداد 1365 ) رجوی با صدام حسین ملاقاتی انجام داد. در این مقطع نیز عملیات تروریستی مجاهدین در شهرهای داخلی و همچنین شهرهای مرزی غرب ایران ادامه داشت.
ارتش آزادیبخش:
در 17 تیر ماه سال 1366 مجددا خبر ملاقات مسعود رجوی با صدام حسین دیکتاتور عراق منتشر گردید. در این دیدار، رییسجمهور عراق تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را به رهبر مقاومت ایران تبریک گفت و آن را ارتشی که برای صلح مبارزه میکند نامید. متقابلاً مسعود رجوی روز ملی عراق و جشنهای 30 ژوئیه را به رییسجمهور عراق تهنیت گفت. در این مقطع هر از چند گاهی خبری از ملاقات مسعود رجوی با صدام حسین به بیرون درز پیدا میکرد. ارتش آزادیبخش با پشتیبانی و حمایت بیدریغ عراق از سازمان مجاهدین، در آستانه 30 خرداد سال 1366 تشکیل گردید. پس از تشکیل ارتش و دریافت کمکهای فراوان نقدی و لجستیکی از ارتش عراق، تهاجم مجاهدین به مرزهای ایران ابعاد گستردهتری یافت.
عملیات مرصاد
روز دوشنبه 1367/4/27، عقربههای ساعت، 2 بعدازظهر را نشان میداد که گوینده اخبار صدای جمهوری اسلامی ایران، در رأس خبرهای خود، خبری به این مضمون را قرائت کرد: « جمهوری اسلامی ایران طی پیامی به دبیرکل سازمان ملل، ضمن قدردانی از اقدامات وی اعلام کرد، در جهت استقرار امنیت، قطعنامه 598 را رسماً پذیرفته است.» دو روز پس از این خبر، امامخمینی(ره) در پیام بسیار مفصلی که به مناسبت سالگرد کشتار زائران ایرانی در مکه و نیز پذیرش قطعنامه 598 صادر کردند، ضمن تشکر از همه عزیزانی که در جبههها شرکت کردند، اعلام داشتند که« در مقطع کنونی، پذیرش قطعنامه را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم».
اقدام ایران به پذیرش قطعنامه، همانطور که در داخل کشور بسیار حساسیتبرانگیز شد، در خارج از مرزها هم بازتاب گستردهای داشت. برخی از کشورها هم چون عراق، این عمل ایران را یک تاکتیک خواندند. هنگامیکه آتشبس از سوی ایران پذیرفته شد، وضعیت بسیار دشواری برای مجاهدین پیش آمد. از یک سو با شناختی که از رابطه خود با صدام داشتند، هر آن بیم آن را داشتند که صدام آنها را به دور اندازد و در یک امتیازدهی آنها را تحویل ایران دهد.
از سوی دیگر، از آنجا که مجاهدین تمام سیاستها و دستگاه خود را بر روی وجود جنگ بنا نهاده بودند و توان تصور و پیشبینی هیچ وضعیت دیگری(از جمله آتشبس) را نداشتند، هیچ راهی نمیدیدند جز آنکه آتش جنگ را شعلهور نمایند و یا لااقل برای خود تنور جنگ را گرم نگه دارند. منافقین در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقبنشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور اینکه پذیرش قطعنامه ناشی از جدایی ملت و دولت است، به خیال واهی از فرصت استفاده میکنند تا به اهداف پلید خود دست یابند.
منافقین با جمعآوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به تعداد تقریبی 15000 نفر و با بهرهگیری از جنگافزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود از تنگه پاتاق، واقع در غرب کشور، حمله خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز میکنند. این نیروها که تا پیش از آن در رفاه و آسایش در کشورهای غربی زندگی میکردند، بر اثر تبلیغات گسترده مجاهدین و به امید فتح 3 روزه تهران و با بهرهگیری از امکانات مادی فراوانی که صدام حسین و آمریکا برایشان تدارک دیده بودند، عازم عراق شدند. به دستور صدام حسین، ارتش عراق مدرنترین تجهیزات انفرادی، خودروها و تانکها و نفربرهایی را که به تازگی خریداری شده بودند، در اختیار مجاهدین قرار دادند. به همین لحاظ ارتش آزادیبخش با تجهیزات و امکاناتی آکبند و نو به ایران حمله کرد.
نیروی هوایی عراق با حمایت مقدماتی، آنها را برای ورود به عمق خاک ایران و در نهایت فتح تهران ترغیب کرد. با این اتحاد شوم، قسمتهای وسیعی از اراضی میهن اسلامی مورد تجاوز قرار گرفت. مجاهدین با پیشروی مقدماتی موفق شدند شهر کرند را به تصرف درآورند و سرمست از این پیروزی، خود را به حومه شهر اسلامآباد رساندند که پس از اندکی مقاومت، اسلامآباد را هم اشغال کردند.
چهار روز پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، روز جمعه 1367/4/31، عراقیها، تهاجم گستردهای علیه مواضع ایرانیان در جنوب کشور آغاز و تا 30 کیلومتری خرمشهر پیشروی کردند. هدف آنان از این اقدام، این بود که ضمن اشغال مناطقی از ایران، افراد بیشتری را به اسارت بگیرند تا به هنگام مذاکرات پس از جنگ، از آنها بهعنوان برگ برنده استفاده کنند. این هجوم در حالی صورت میگرفت که با پذیرش قطعنامه، اکثریت نیروهای نظامی حاضر در منطقه تخلیه شده و خرمشهر، مدافعان چندانی نداشت و در آستانه سقوط قرار گرفته بود. در این هنگام، امام خمینی(ره) با فرستادن پیامی برای فرماندهان سپاه، از آنها خواستند به هر طریق ممکن، مانع از حضور دشمن در منطقه شوند. در پی این پیام، خیل گسترده نیروهای بسیجی ـ که متأثر و غمگین از پذیرش قطعنامه بودند ـ روانه جبهههای جنوب شدند و عراق را مجبور به عقبنشینی تا خطوط مرزی کردند.
مقارن ساعت 14:30، 1367/5/3، تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که به عراق متواری شده بودند و با استفاده از حمایتهای گسترده صدام، در حال انجام اقداماتی بر ضد نظام جمهوری اسلامی بودند، با استفاده از توجه ایران به مناطق جنوبی و غفلت از غرب کشور، با پشتیبانی ارتش عراق، هجوم خود را با استفاده از آخرین سلاح سبک و سنگین که از طریق آمریکا و صدام در اختیارشان قرار گرفته بود، به سمت کرمانشاه آغاز کردند و در مدت زمان بسیار کوتاهی، با عبور از تنگه پاتاق، وارد خاک ایران شدند. آنان با تصرف شهرهای سرپلذهاب و کرند غرب، در شب اول در شهر اسلامآباد توقف کرده و به قتلعام مردم این شهر، حتی مجروحان حاضر در بیمارستان، اقدام کردند. جالب آنکه در بین کشتهشدگان، حتی بستگان آنها نیز دیده میشدند. مسعود رجوی هم در حالیکه بر خودروی ضدگلوله سوار بود، کاروان مجاهدین خلق را که متشکل از پانزده هزار زن و مرد بود، همراهی میکرد. فرماندهان منافقین، گمان میکردند که وضعیت نظامی ایران از هم پاشیده شده و بسیار آسیبپذیر است و تنها یک ضربه و شوک، نظام جمهوری اسلامی را فرو خواهد ریخت. مجاهدین خلق، طرح عملیات خود را در یک جلسه 24 ساعته آماده کرده بودند و در تاریخ 1367/4/31، نیروهای خود را توجیه کرده و نام عملیات را هم « فروغ جاویدان» گذاشته بودند.
مسعود رجوی در همان جلسه، با تحلیل وضعیت بسیار شکننده داخلی ایران گفته بود: «جمعبندی نهایی در میدان آزادی تهران». منافقین، خوشحال از پیروزیهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه به شکل ستون از جاده اسلامآباد، راه کرمانشاه را در پیش میگیرند و بهرغم باطل خود در مسیر حرکت به سمت تهران، با پیوستن مردم به آنها میخواستند گردانها و تیپهای جدیدی از مردم تشکیل دهند و هر کدام از منافقین فرماندهی آنها را برعهده بگیرند و با این برنامه مقدمه سقوط رژیم جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازند. رادیو منافقین با ارسال پیام به مردم کرمانشاه از آنها میخواهد که زمینه را برای ورود ارتش آزادیبخش مهیا سازند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند.
صبح روز پنجم مرداد، عملیات«مرصاد» با رمز «یا علیبن ابیطالب(ع) » از سوی نیروهای ایرانی آغاز شد و مجاهدین، که سرخوش از این بودند که در طول مسیر، با هیچ مقاومت خاصی روبرو نشدهاند، ناگهان خود را در جهنمی از آتش دیدند که از زمین و هوا بر سر آنها ریخته میشد. طولی نکشید که جاده کرمانشاه ـ اسلامآباد، انباشته از ادوات سوخته اهدایی دولتهای غربی به مجاهدین خلق شد. معدود افرادی که موفق شده بودند از این مهلکه جان سالم به در برند، به روستاهای اطراف پناه بردند و برخی دیگر هم با خوردن قرص سیانور، به زندگی خود پایان دادند. عملیات که تمام شد، دو طرف جاده آکنده از کپههای خاکی بود که در زیر خود، اجساد هزاران دختر و پسر را پنهان کرده بود که دست به خون هموطنان خود آلوده کرده بودند.
رزمندگان اسلام در 34 کیلومتری اسلامآباد ناگهان راه را بر ستونهای منافقین بستند و بدینترتیب نبرد سنگینی در این محور درگرفت. واحدهای ضد زره رزمندگان در یک اقدام متهورانه و بینظیر، تعداد زیادی از ادوات سنگین زرهی منافقین را هدف قرار داده، به آتش کشیدند. جاده کرمانشاه ـ اسلامآباد در همان لحظات اولیه انباشته از ادوات سنگین سوخته شده، میشود. عکسالعمل جانانه رزمندگان تمامی رؤیاهای سرکردگان مجاهدین را به یأس مبدل میکند. به ناچار مجاهدین با فضاحت تمام مجبور به عقبنشینی به طرف اسلامآباد میشوند. با تعقیب دشمن، این شهر به محاصره در میآید و مجاهدین برای درامان ماندن از آتش خشم رزمندگان چارهای جز فرار از این شهر نمییابند.
رزمندگان اسلام با عملیات هلیبرن توسط هلیکوپترهای هوانیروز در جاده کرند و تنگه پاتاق، عقبه مجاهدین را مسدود کرده و ارتباط آنها را قطع کردند. رزمندگان در روز ششم مرداد ماه با حمایت تیزپروازان هوانیروز و بمباران شدید نیروی هوایی که مجالی برای حضور جنگندههای عراق نمیگذاشتند، پیشروی خود را به سوی اهداف از پیش تعیینشده آغاز کردند. در نتیجه شهر اسلامآباد بعدازظهر همین روز از وجود مجاهدین پاکسازی شد.
یکی از نکات برجسته این عملیات این بود که:
نه تنها ملت ایران از نیروهای ارتش آزادیبخش مجاهدین استقبال نکرده و در مقابل تهاجم و تجاوزشان به خاک ایران ایستادگی کردند، بلکه کلیه گروهها و احزاب و شخصیتهای ضدانقلاب که در خارج از ایران بسر می بردند، رجوی و دیگر سردمداران سازمان مجاهدین را درباره عملیات احمقانه فروغ جاویدان و به کشتارگاه فرستادن هزاران نیروی خود را سرزنش کرده و آن را محکوم کردند.
نتایج عملیات:
تجهیزات منهدم شده دشمن: بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره اندازه 80 میلیمتری، 150 قبضه خمپاره 60 میلیمتری، 30 قبضه توپ 106 میلیمتر.
یگانهای منهدم شده دشمن: بیش از 20 تیپ مشترک منافقین و نیروهای عراق
غنایم: 1000 قبضه آرپی جی 7، 700 قبضه تیربار کلاشینکف، دهها دستگاه تانک و نفربر، دهها دستگاه خودرو، مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی و اسناد درون گروهی
مجاهدین خلق، در کتاب«عملیات فروغ جاویدان»، آمار کشتههای خود را 1274 تن اعلام کردهاند که در میان آنان 5 تن از اعضای هیئت اجرایی که هر یک فرماندهی یک تیپ را برعهده داشته و 11 تن از معاونان هیئت اجرایی سازمان به چشم میخورند.
براساس این آمار، حدود 1100 تن نیز از نیروهای مجاهدین در این عملیات مجروح شدند.
خسارات وارده بر ارتش آزادیبخش مجاهدین، براساس آمار منتشره در کتاب مجاهدین به این شرح است: 612 خودرو از انواع مختل، 72 تانک و زرهپوش، 21 قبضه توپ 122 میلیمتری، 51 قبضه تفنگ 106 میلیمتری.
ازسوی دیگر52 سناتور آمریکایی چند روز قبل از این ماجرا( حدود 30 خرداد) نامهای به وزیر خارجه وقت آمریکا(جورج شولتز) نوشته و به او میگویند: «آمریکا باید از سازمان مجاهدین که در عراق مستقر است حداکثر استفاده را برای سرنگونی حکومت تهران بکنند». سناتوری بهنام «مروین دایملی » نیز به شدت نسبت به سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی تعصب داشت و در نشستهای مجاهدین شرکت میکرد و با حرارت به نفع آنها موضعگیری میکرد. در تاریخ 6 تیر 1367 سناتور دایملی در تظاهرات مجاهدین در واشنگتن شرکت میکند و خطاب به شرکتکنندگان میگوید:« نباید دست از تلاش کشید. مطمئن باشید با کمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران تا تهران رژه خواهیم رفت.»
در این عملیات مسعود رجوی حکم تصفیه خونین«علی زرکش» – جانشین مسئول اول سازمان مجاهدین را که اخیراً همه نظرات او را بیچون و چرا نمیپذیرفت صادر کرد که در هنگامه نبرد با شلیک گلوله از اسلحه یکی از مأمورین رجوی از پشت سر به علی زرکش وی کشته شد. ولی سازمان برای پوشاندن مسئله تصفیه زرتش از او بهعنوان«شهید قهرمان» که به دست ایران کشته شده است یاد کرد و برای او مراسم تجلیل مفصلی برگزار کرد. در این عملیات مجاهدین بسیاری از اعضای اصلی و کادر خود را از دست داد. در بین نیروهای مجاهدین تعدادی نیروی خارجی نیز به چشم میخوردند که غالباً به دلیل ازدواج با همسر ایرانی خود که عضو مجاهدین بوده مجبور به همراهی با وی و شرکت در عملیات شدند که تعدادی از آنان نیز کشته شدند.
مسعود رجوی بعد از فوت امامخمینی، مانورهای جنگی بسیاری در خاک عراق به اجرا گذاشت تا ضمن سرگرم کردن و حفظ نیروها، اجازه صدام حسین را برای حمله به تهران گرفته باشد. در آن مانورها که همواره چندین ژنرال عراقی از جانب صدام حسین شاهد و ناظر کار بودند، مانورهای نظامی رجوی را فاقد ارزش نظامی برای سرنگونی حکومت ایران توصیف میکردند و بعضی از صحنههای تصنعی نیز باعث خنده و مزاح آنان می شد.
تاکتیکهای نظامی:
بعد از نفوذهاي اوليه منافقين، سرانجام عمليات مرصاد در پنجم مرداد ماه 67 و با رمز مبارك«ياعلي (ع)» و بهمنظور مقابله با منافقين در منطقه اسلامآباد و كرند غرب آغاز شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) منطقه كرمانشاه به نقل از كارنامه توصيفي عملياتهاي هشت سال دفاع مقدس، منافقين خوشحال از پيروزيهاي مقدماتي و در يك اقدام عجولانه و ناپخته به شكل ستوني از جاده اسلامآباد، راه كرمانشاه را در پيش ميگيرند و بهزعم باطل خود در مسير حركت به سمت تهران، با پيوستن مردم به آنها ميخواستند گردانها و تيپهاي جديدي از مردم تشكيل دهند و هر يك از منافقين فرماندهي آنها را بهعهده گيرند و با اين برنامه مقدمه سقوط رژيم جمهوري اسلامي ايران را فراهم سازند.
در همين زمان، راديو منافقين با ارسال پيام به مردم كرمانشاه از آنها ميخواهد كه زمينه را براي ورود ارتش به اصطلاح آزاديبخش مهيا سازند و آماده جذب در گردانها و لشكرها باشند، در حاليكه رزمندگان اسلام در 34 كيلومتري اين شهر(كرمانشاه) ناگهان راه را بر ستونهاي منافقين ميبندند و بدينترتيب نبرد سنگيني در اين محور در ميگيرد.
واحدهاي ضدزره رزمندگان اسلام در يك اقدام متهورانه و بينظير تعداد زيادي از ادوات سنگين زرهي منافقين را هدف قرار داده و به آتش ميكشند. جاده كرمانشاه ـ اسلامآباد در همان لحظات اوليه انباشته از ادوات سنگين سوخته ميشود و عكسالعمل جانانه مدافعان اسلام تمامي رؤياهاي سركردگان منافقين را به يأس مبدل ميكند و به ناچار منافقين با فضاحت تمام مجبور به عقبنشيني به طرف اسلامآباد ميشوند.
با تعقيب دشمن، اين شهر به محاصره در ميآيد و منافقين براي در امان ماندن از آتش خشم رزمندگان چارهاي جز فرار از اين شهر نمييابند. نيروي زميني سپاه پس از تسخير مواضع دشمن،در يك حركت تاكتيكي كه باعث گمراهي دشمن ميشود، شبانه شهر اسلامآباد را تخليه و اقدام به عقبنشيني تاكتيكي ميكنند و منافقين به اميد تداوم عمليات موسوم به«فروغ جاويدان» پيشروي مجدد خود را به سوي اين شهر آغاز و با مشاهده اوضاع مناسب و عدم حضور مدافعان اسلام، شهر را دوباره اشغال ميكنند. به دنبال اين تحركات، راديو منافقين نيز با راهانداختن تبليغات، در بوق و كرنا ميدمد كه«مردم مسلمان ايران! شب گذشته فرزندان مجاهد شما در ادامه عمليات غرورانگيز فروغ جاويدان، موفق شدند شهر اسلامآباد را آزاد و ضربات سنگيني به پاسداران و بسيجيان وارد آورند. اين عمليات تا رسيدن به اهداف از پيش تعيينشده ادامه خواهد يافت.»
رزمندگان اسلام در حاليكه تبليغات دشمن گوش فلك را كر ميكرد با عمل هليبُرد توسط هليكوپترهاي هوانيروز در جاده كرند و تنگه پاتاق، عقبه منافقين را مسدود و ارتباط آنها را قطع ميكنند و پاسداران و بسيجيان با حمايت تيزپروازان هوانيروز و بمباران شديد نيروي هوايي پيشروي خود را به سوي اهداف از پيش تعيينشده آغاز ميكنند.
منافقين بار ديگر در زير تهاجمات و ضربات سهمگين پاسداران و بسيجيان جان بر كف طعم تلخ شكست فضاحتبار را ميچشند. در اين درگيري شديد، تلفات و خسارات سنگيني به منافقين فريب خورده و خائن به ملت و مملكت وارد ميآيد و آنها با خفت و خواري به سوي مرزهاي عراق فرار ميكنند، تعقيب و گريز همچنان ادامه مييابد تا سرانجام شهر اسلامآباد پس از هفتاد ساعت اشغال در بعدازظهر پنجشنبه 5 مرداد آزاد ميشود و تا صبح روز بعد از لوث منافقين پاكسازي و مردم وارد شهر ميشوند. بدينترتيب به خواست خداوند، منافقين، اين خائنين به ملت و مملكت اسلامي ايران با پاي خود گام در بيشه شيران ميگذارند و شكست سخت و فراموش نشدني را متحمل ميشوند.
هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي ايران در سركوب منافقين در اين درگيريها چنان شايستگي و درخششي از خود نشان ميدهند كه جاده اسلامآباد مملو از لاشه سوخته ادوات سنگين و ديگر جنگافزارهاي منافقين ميشود و حيرت و تحسين دوست و دشمن را برميانگيزد. اين شكستها در حالي نصيب منافقين خلق ميشود كه قواي اسلام در جبهههاي ديگر ضربات سنگيني به ماشين جنگي عراق وارد ميآورند و لحظه به لحظه اراضي اشغالي ايران اسلامي را آزاد و همچنان به تعقيب مرگبار دشمن ادامه ميدهند.
قواي اسلام با حمايت بيدريغ و همهجانبه هليكوپترهاي هوانيروز و جنگندههاي نيروي هوايي ارتش، لحظه به لحظه كار انهدام ضدانقلاب را تشديد و آنها را وادار به عقبنشيني تا شهر كرند ميكنند و در يك نبرد فراموش نشدني، اين شهر به محاصره در ميآيد و دشمن شكست خورده كه تلاش ميكرد شايد اين موضع را براي خود حفظ كند، با خفت و خواري و با دريافت ضربات سخت به طرف مرزهاي بينالمللي راه فرار را در پيش ميگيرد. ضربات رزمندگان چنان كوبنده بود كه اساس فرماندهي منافقين از هم متلاشي ميشود و نيروهاي متفرق آنها تلاش ميكنند كه جان خود را از مهلكه نجات دهند.
و در همين راستا تعداد زيادي از منافقين در عقبنشيني به طرف تنگه پاتاق، در دام رزمندگان اسلام گرفتار ميآيند كه از ترس جان خود به روستاهاي اطراف پناهنده ميشوند و با تهديد مردم بيدفاع منطقه، از آنها ميخواهند تا جان پناهي براي مخفي شدن در اختيارشان قرار دهند. تعداد ديگري از منافقين با افتادن در محاصره، با قرص سيانور دست به خودكشي ميزنند و عدهاي هم به خاطر مصلحت سازمان، توسط مسئولان خود به رگبار مسلسل بسته ميشوند تا به خيال خود، اسرار سازمان فاش نشود. از نكات جالب توجه، حضور زنان در هيأت و لباس مردان بود.
زمانيكه آخرين پسماندههاي منافقين در عمليات به اصطلاح فروع جاويدان با پايمردي دليرمردان ايران اسلامي سركوب ميشوند، تبليغات راديو منافقين نيز ديگر مجالي براي هوچيگري و سخن پراكني نميبيند و ناگهان سكوت اختيار ميكند. تجاوز منافقين پناه برده به دامان رژيم بعثي، به ميهن اسلامي ايران، يكي ديگر از خطاهاي فاحش و خيانتبار سازمان منافقين خلق است كه به ياري خداوند قهار، اساس تشكيلات اين سازمان را متلاشي و حقايق بسياري را براي وجدانهاي آگاه و فطرتهاي پاك، روشن ميسازد. بهدنبال آن در مورخه 11 مرداد امت دلاور اسلام با راهپيمايي بيسابقه در روز عيد غدير با بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران تجديد بيعت مينمايند
روزشمارعملیات:
1366/4/31
- روزنامه نيويورك تايمز از عمليات ناوگان آمريكا در محافظت از نفتكشهاي كويتي انتقاد كرد و اين عمليات را در جهت حمايت از عراق دانست.
- پارسونز: "رغبت ايران براي باز نگهداشتن تنگه هرمز، بيش از عراق است"
- سفير عراق در لندن: "ما به كشتيها حمله خواهيم كرد"
- وزير نفت كويت: "نبايد عراق تنها بماند"
- به گفته بي.بي.سي، انگيزه آمريكا از محافظت از نفتكشهاي كويتي، اعاده اعتبار از دست رفته در جريان مك فارلين است.
- تبيين موضع جمهوري اسلامي در قبال خليجفارس و قطعنامه 598 در مصاحبه مطبوعاتي رييسجمهوري.
- آيتالله خامنهاي: "برخورد ما با آمريكا مهلك خواهد بود."
- عراق اعلام كرد كه قطعنامه 598 را پذيرفته است. سخنگوي دولت عراق: "تصويب قطعنامه 598 پيروزي سياسي براي عراق است."
- موضع محافل انقلابي لبنان صدور قطعنامه 598 سازمان ملل.
- سفر دكتر ولايتي به آلمان غربي و مذاكره با مقامات اين كشور.
- نيروهاي سازمان منافقين با پشتيباني و تحريك رژيم عراق، از طريق نوار مرزي سرپلذهاب و قصر شيرين، تجاوز خود را با نام عمليات«فروغ جاويدان» آغاز كردند.
1367/4/28
- پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي ايران.
1367/4/31
- هارولد بروان: "شكستهاي اخير ايران در جنگ و اختلافات داخلي، نقش اساسي در قبول قطعنامه 598 بهعهده دارد و در عينحال، تهران خود را به طور فزايندهاي مواجه با حضور آمريكا در خليجفارس ميديد."
- سه روز پس از اعلام تصميم جمهوري اسلامي(1367/4/28) مبني بر پذيرش قطعنامه عزيز، هيچ اشارهاي به پذيرش قطعنامه نكرده و در عوض يك طرح صلح چند مادهاي را مطرح كرد.
- سخنگوي كاخ سفيد: آمريكا معتقد است كه اكنون بهعهده ايران است كه نخستين گام را در جهت عاديسازي روابط ميان واشنگتن و تهران بردارد.
- تصرف قصرشیرین و عبور از ارتفاعات سرپلذهاب توسط عراق.
- عقبنشيني نيروهاي خودي از مناطق عملياتي ميمك و هلاله و پيشروي دشمن در مناطق تنگههايي بيجار و بيناي.
- موافقت ايران با اعزام هيأتي از ناظران سازمان ملل براي برنامهريزي نحوه اجراي آتشبس و نظارت بر اجراي آن.
1367/4/2
- فرانك كارلوچي وزير دفاع آمريكا: "حضور نظامي آمريكا در خليجفارس، تنها وقتي كاهش خواهد يافت كه آتشبس به خصومتها پايان دهد و معين شود كه خليجفارس براي كشتيراني امن است."
- كشته شدن ماهر عبدالرشيد، فرمانده سپاه سوم عراقي.
- سفر علياكبر ولايتي به نيويورك براي گفتگو با دبير كل سازمان ملل.
1367/5/3
- آغاز عمليات مرصاد؛ شكست پيچيدهترين ترفند دشمن و منافقين.
- رژيم عراق با بهكارگيري گسترده سلاحهاي شيميايي در جبهههاي جنگ و موشكباران شهرها، توانست شرايط جنگ را به نفع خود تغيير دهد. اين در حالي بود كه كارشناسان نظامي و سياسي ايران، سرگرم بررسي و پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت مللمتحد بودند و سرانجام اين قطعنامه در تاريخ 1367/4/27 از سوي جمهوري اسلامي ايران پذيرفته شد. چهار روز پس از پذيرش قطعنامه سازمان ملل، قواي رژيم بغداد در 1367/4/31 بهمنظور تصرف بخشهاي از ايران، تجاوز گستردهاي را آغاز كردند؛ ولي با ايستادگي رزمندگان ايران بخش وسيعي از مناطق جنوبي كشور از خطر سقوط نجات يافت. همچنين ارتش عراق در جبهههاي مياني نيز دست به تحريكاتي زد، كه تا حدي ميتوانست براي تماميت ارضي و استقلال كشور ما خطري جاي بهشمار آيد. هدف دشمن در جبهه مياني، زمينهسازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين بود.
در اين جبهه، ارتش عراق با حمله به خطوط پدافندي خود، آنها را سرگرم كرده بود تا نيروي منافقين بتوانند پس از شكسته شدن خط به وسيله ارتش عراق، از نقطه ديگري حركت خود را آغاز كنند. به اين ترتيب، نيروهاي منافقين پس از تصرف جبهه نيروهاي ايراني در منطقه سرپلذهاب بهدست ارتش عراق، بدون آنكه روبرو باشند، سوار بر خودروهاي خود، بهسوي كرمانشاه حركت كردند و تا تنگه"چهارزبر" پيش آمدند. اين حركت سريع و حساب شده دشمن، طراحان جنگ و رزمندگان را عافلگير كرد. بهمحض رسيدن خبر هجوم منافقين و ارتش عراق به شهرهاي مختلف كشور، خيل عظيمي از نيروهاي داوطلب به سوي جبههها روانه شدند. همين امر، محاسبات دشمن را در تصرف بخشي از كشور ايران برهم زد.
در حاليكه هنوز حملات ارتش عراق در جنوب كشور قطعي نشده بود، بخشي از نيروهاي رزمنده جنوب، راهي غرب كشور شدند تا همراه مردم بسيج شوند و تحتعنوان عمليات"مرصاد"به سركوب حملات عراق و منافقين بپردازند. عمليات مرصاد روز 1367/5/5 با رمز"يا صاحبالزمان(عج) ادركني" براي مقابله با حركت منافقين و بازپسگيري اشغال شده انجام گرفت.
در اين عمليات كه با فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و با پشتيباني هوانيروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلامآباد ـ پلدختر وارد عمل شدند و نيروهاي ضدانقلاب را تا پشت نوار مرزي عقب راند؛ اما قواي ارتش عراق، ارتفاعات مرزي را همچنان در اشغال خود نگه داشتند. در عمليات مرصاد، بيش از 120 دستگاه تانك، 400 دستگاه نفربر، 240 قبضه خمپارهانداز 60 و 80 ميليمتري و 30 عراده توپ 106 ميليمتري دشمن منهدم شدند. همچنين بيش از 20 تيپ مشترك منافقين و ارتش عراق متلاشي شد و تعداد كشته و زخميهاي دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در اين عمليات، نزديك به 1000 قبضه آر.پي.جي7، 700 قبضه تيربار كلاشينكوف، دهها دستگاه خودرو، دهها دستگاه تانك و نفربر، تعدادي تجهيزات پيشرفته الكترونيكي و مخابراتي و مقاديري اسناد درون گروهي منافقين به دست رزمندگان ايران افتاد.
- بازپسگيري شهر گيلانغرب از دست نيروهاي سازمان منافقين و دشمن.
1367/5/8
- تاچر نخستوزير انگليس: "تشكليل جلسه شوراي امنيت، به روند برقراري صلح ميان ايران و عراق كمك خواهد كرد. برقراري صلح در منطقه، شكست بنيادگرايي تلقي خواهد شد."
- چارلز دمن: آمريكا از گروههايي كه در پي سرنگون ساختن دولت ايران از طريق زور هستند، حمايت نميكند.
1367/5/21
- انتخاب ژنرال اسلاو كايوويچ از كشور يوگسلاوي به سمت فرماندهكل گروه ناظران بر آتشبس ميان ايران و عراق.
- ورود يك ديپلمات انگليسي به ايران ارزيابي امكان بهبود مناسبات با ايران.
اعتراف:
در سالگرد عملیات موسوم به فروغ جاویدان و آشنایی با آنکه از سوی گروه تروریستی مجاهدین به جهت نجات از نابودی و سوختن کامل در خاک عراق انجام گرفت، چند محور از مسائل و مقدمات مرتبط با این عملیات از نظرتان میگذرد:
پس از اینکه سازمان نتوانست با انجام عملیات نظامی در داخل کشور به خواست خود که سرنگونی حکومت ایران بود برسد، تمام نیروهای خود را در راستای جنگ جبههای متمرکز نمود و با یک ائتلاف استراتژیک با صدام، سعی نمود تا از تضاد جنگ به نفع خود بهره برده و با هدف تصرف حاکمیت در ایران، مقدمات یک قیام عمومی را مهیا کند!گرچه رهبری سازمان و بخصوص رجوی کاملاً به این قضیه اشراف داشتند که اینگونه حرکتها، بههیچوجه نمیتواند زمینهساز یک قیام عمومی باشد، لیکن این تحلیل را برای مصارف داخلی و کشاندن نیرو به پای عملیات خرج میکردند.
1- الف ) طراحی عملیات:
برنامهریزی زمان عملیات و تحلیلهای مجاهدین پیرامون این زمانبندی:
سازمان بعد از عملیاتهای پراکنده و با جمعبندی که از آن عملیاتها داشت(خصوصاً عملیاتهای فکه و مهران) به این نتیجه رسید که در سیر حرکت این مرحله سرعت داشته و زمان، زمانی است که زمینه برای قیام عمومی و تسلیح تودهها در جهت جنگ مسلحانه علیه نظام و تصرف قدرت نزدیک است.
و از طرف دیگر با تهیه و تدارک عملیات بزرگ، زمینه عملی را برای انجام این عملیات آماده میکرد، بهعنوان نمونه اقدام به شناساییها و جمعآوری اطلاعات از مراکزی که در طول مسیر عملیاتشان قرار داشتند، نشانگر این واقعیت است که سازمان از مدتها قبل چنین عملیاتی را برنامهریزی کرده بود، منتهی منتظر فرصت و شرایط مناسبی بود که بتواند با استفاده از آن شرایط این عملیات را انجام دهد.
* شواهد:
_ مریم رجوی بعد از عملیات مهران گفت:
"..... عملیات آینده ما از هر نظر هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی با عملیاتهای قبل فرق دارد که در آینده متوجه خواهید شد و......"
_ اظهارات صدام در مراسم تشویق خلبانان بعثی در بعد از عملیات مجاهدین در مهران:
"..... و مدتی دیگر میبینید که مجاهدین خلق به عمق بیشتری در داخل ایران نفوذ میکنند و مردمی از ملل ایران به آنها ملحق میشوند تا با رژیم در ایران بجنگند."
_ رجوی در نشست مجاهدین در سه روز قبل از عملیات گفت:
" در عملیات فکه مقر گردان را گرفتیم، در مهران از مقر گردان گذشتیم و یک خیز برداشتیم و مقرتیپ و لشکر را گرفتیم، این کار ما در جنگهای کلاسیک جور در نمیآید، رشد ما جهشی بوده است، لذا سوژه آینده ما تهران است."
_ گفتههای یکی از کادرهای سازمان پیرامون اهداف ارتش و زمینههای ایدئولوژیکی آن در اوایل سال 67 :
" در جوهر جنگ نوین آزادیبخش ما درست حلقهای را چنگ زدهایم که قبلاً درست یا به غلط از دست در رفته بود و آن جنگ ایران و عراق است."
" در چشم انداز نوین آزادیبخش این هست که ما دستگاه نظامی رژیم را بلرزانیم، این از تأثیرات مقدماتی جنگی که آغاز کرده ایم مشخص میشود."
" تفاوت طلسمشکنی در جنگ شهری(پاسدار کشی) و جنگ نوین آزادیبخش این است که اولی فقط به اختناق ضربه می زند و دومی هم به اختناق و هم به سرپوش اختناق."
" دستگاه پاسدارکشی و دستگاه جنگ آزادیبخش نوین تقاوتش این است که این بار رژیم خودش آمده است پای مرز و ما باید کمرش را پای مرز بشکنیم."
" وقتی کسی پاسدارکشی را دستگاه ذهنی خود می کند، یعنی این رژیم را ثباتدار میانگارد و خلاصه یعنی این رژیم حالا حالاها هست."
" هر بار میرویم و بر میگردیم، یک موقع میزنیم و یک موقع میخوریم، ولی کمر رژیم را یکبار میشکنیم و میرویم که میرویم، بنابراین برای این تصویر چشمانداز سرنگونی وجود دارد."
" وقتی میگوییم کمر رژیم میشکند یعنی طلسم شکسته میشود، طلسمشکن، سقوط رژیم متفاوت است."
" در چشمانداز فعلی جنگ آزادیبخش نوین ما که تجربه جدیدی در تاریخ معاصر است از توقف و سکون خبری نیست، یعنی خیز اول برای تهران، خیز آخر هم هست به این معنی که یا رژیم کمر ما را میشکند و یا ما کمر رژیم را میشکنیم، یعنی در هرحال از سکون و استقرار خبری نیست، یعنی مرکز فرماندهی ارتش آزادیبخش یا در خاک تحت حاکمیت عراق است و یا در تهران."
" وقتی پروسه 9 ماه گذشته ارتش آزادیبخش را نگاه میکنیم و حالا که محتوای خط را میبینیم مهمترین انتقادی که به پروسه قبلی میتوانیم بکنیم، تمام عیار نجنگیدن است."
ثانیاً با توجه به اظهارات فوق(صدام و رجوی) میتوان نتیجه گرفت که برنامهریزی شروع عملیاتهای ارتش مزدور صدام از فروردین سال 67 و در راستای آن طرح خط فوق به این سرعت در سازمان، یک برنامه هماهنگ با صدام بوده که صدام با ارتش منظم خود و مجاهدین نیز با راهاندازی جنگ داخلی، حکومت ایران را ساقط نمایند.
آنچه مسلم است این است که مجاهدین طبق برنامهریزی خود، بنا بود تا یکی دو ماه بعد دست به این عملیات بزند لیکن عوامل زیر باعث تسریع در تصمیمگیری برای شروع عملیات شد:
• سرعت تغییر و تحولات در جبهههای جنگ ایران و عراق(از زمان مسئله فاو تا بعد از آن.....)
• قبول قطعنامه 598 از طرف جمهوری اسلامی.
بنا به تحلیلی که گروه از عوامل ذکر شده داشت به این نتیجه رسید که سیستم نظامی جمهوری اسلامی(ارتش و سپاه) از هم پاشیده و قبول قطعنامه از طرف ایران نیز به دلیل اوج درماندگی و استیصال میباشد، لذا زمان و شرایط مناسب است و بایستی ضربه نهایی را وارد کرد. برحسب این تحلیل و نتیجهگیری و اینکه اگر الان اقدام نکنیم ممکن است با پذیرش قطعنامه و اعلام آتشبس بین طرفین جنگ، دیگر فرصتی پیش نیاید، بهطور عجولانه و در کوتاهترین زمان دست به کار شدند و علیرغم نقص شناساییها، سازماندهی، تدارک و پشتیبانی، هماهنگی عوامل خارجی، به مدت یک هفته بعد از قبول قطعنامه دست به عملیات احمقانه زدند.
* شواهد:
_ رهبری مجاهدین میگوید:
" علت تسریع عملیات قبول قطعنامه 598 توسط ایران بود، طلسم جنگ در حال شکستن است و ما باید طلسم اختناق را بشکنیم و باید آماده باشیم که به محض اعلام، اقدام نماییم. رژیم شل شده و برای حفظ خودش و با توجه به انزوای بینالمللی و فشارهای خارجی قطعنامه را قبول کرده است."
" پذیرش قطعنامه مژده بزرگی است برای خلق و ارتش آزادیبخش که سرنگونی رژیم صددرصد قریبالوقوع است، رژیم زمانی صلح را میپذیرد که در اوج درماندگی باشد و حالا که این شرایط فراهم شده پس باید سریع حرکت کرد و ضربه نهایی را بر فرق رژیم فرود آورد."
" ما این طرح و برنامه را از قبل داشتیم و همه چیز آماده بود، اما واقعیت این است که نمیخواستیم به این سرعت انجام دهیم، لیکن جریان قطعنامه این جریان را تسریع کرد."
_ یکی از مسئولین مجاهدین میگوید:
این موضوع که سرنگونی رژیم در کوتاهمدت ممکن است باز هم برایم مشخص نبود، ولی با عملیات مهران آن قدر چشمانداز پیروزی برایم نزدیک قرار گرفت که نسبت به قبل قابلمقایسه نیست، به امید روزی که از مرزهای رژیم در طول نوار مرز عبور کنیم و با تسلیح تودهها میهن عزیزمان را برای فتح تهران در نوردیم.
2- الف ) اهداف مجاهدین از عملیات:
اهداف اصلی گروه در این عملیات به صورت محوری عبارت بودند از:
• تصرف تهران و سقوط جمهوری اسلامی!!
• شکستن طلسم اختناق در ایران
• امضاء پیمان صلح میان ایران و عراق توسط خودشان
• اعلام دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی در باختران، پس از فتح کرمانشاه و نهایتاً در تهران، پس از فتح تهران
* شواهد:
_ گفتههای رجوی در نشست:
"..... وقتی کرمانشاه را گرفتیم اعلام حکومت موقت میکنیم تا آنها به تهران برسند و بعد هم در تهران نیز.... "
" پس از فتح تهران چند نفر از رهبران با مردم صحبت می کنند و به مردم اسلحه میدهند و ما صلح با عراق را امضاء می کنیم و.... "
".... طلسم جنگ که شکست، ما هم طلسم اختناق را میشکنیم و مردم هم ما را یاری میکنند و به ما میپیوندند و پس از آن کشورها ما را به رسمیت میشناسند و.... "
الف ) سازماندهی:
در مقدمه این بحث بایستی، ذکر شود که سازماندهی مجاهدین تا زمان عملیات در مهران(5/1 ماه پیش) حدود پانزده تیپ بود که استعداد هر تیپ حدود 250 نفر میشد.
در بعد از عملیات مهران به دنبال تصمیمگیری که برای عملیات فتح تهران تا چند ماه آینده داشت، اقدام به جذب نیرو از اسرا در اردوگاههای عراق نمود. و نیز اقدام به جذب نیرو از اردوگاههای خودشان و فراخوانی هواداران خارجی خود(حتی افراد منفعل و مسئلهدار ) نمود، یعنی کلیه توان سازمان در بعد از عملیات مهران صرفاً در جهت جذب نیرو و تکمیل شناساییها برای عملیات بود.آنچه در تحلیلهای سازمان به وضوح دیده میشود، کمبود نیرو است، در عراق مطرح بود" امروز مشکل اساسی ما نیرو است، نیرو، نیرو "
مجاهدین جهت رفع این مشکل و با توجه به اینکه خط خروج از داخل به بن بست رسیده بود سعی وافر داشته تا اسرای نظامی را از روشهای مختلف جذب و در تیپهای خود سازماندهی و آماده عملیات بزرگ نماید. یکی از اسرای ایرانی که جذب مجاهدین شده و در عملیات شرکت داشته و هماکنون از این گروه جدا شده میگوید:
"..... بعد از اسارت ما در دست مجاهدین در اردوگاه برنامههای رفاهی و تبلیغی خیلی زیادی را برای جذب اسرا ترتیب داده بودند و از طرف دیگر اکثراً اسرا منتظر آزاد شدن بودند، ولی یک روز از طرف مسئول اردوگاه اعلام شد که هرکس در یک عملیات شرکت کند آزاد خواهد شد، که با این تبلیغات در مرحله اول حدود 600 نفر به صورت داوطلب به مجاهدین پیوستند."
_ یکی از مسئولین سابق مجاهدین در آمریکا میگوید:
"..... ابتدا مرا بهعنوان نیروی پشت جبهه و بهرهبرداری از تخصصم به منطقه آوردند، ولی وقتی وارد منطقه شدم فهمیدم که پشت جبههای وجود ندارد و همهاش خط مقدم است، من نیز از خارج کشور آمدم و در عملیات بهعنوان راننده ایفا از من استفاده میشد."
"..... در رابطه با تربیت سرباز که پایه نیرویی ارتش آزادیبخش است، اگر به شیوههای میکرو(یعنی تبدیل به مجاهد خلق) استفاده کنیم، جواب ندارد، چون اشل جذب نیرو ماکرو است.
بنابراین باید به شیوههای ماکرو متوسل شد، یعنی این نیروها عنصر خودآگاه و روشنفکر(مثل ما) نیستند که انتخاب کرده باشند و شیب را سر بالایی آمده باشند اینها نیروهایی هستند که شیب را سرپایینی آمده اند."
نهایتاً با پیش آمدن مسئله قطعنامه 598 تسریعی در کار برنامهریزی و سازماندهی مجاهدین پیش آمد که جزئیات آن به شرح زیر میباشد:
• سازماندهی سابق ارتش که شامل 15 تیپ می شد، کلاً بهم خورد.
• حدود 5 روز قبل از عملیات از تعداد 700 نفر اسیر داوطلب ایرانی که از قبل کار فکری بر روی آنها شده بود، ثبتنام بهعمل آمد و پس از سازماندهی و آموزش یک روزه در دستههای 30 _ 20 نفره در کلیه تیپهای مجاهدین ادغام شدند.
• خطی به مراکز دفاتر سازمان در کشورهای خارج داده شد که حدود % 50 از نیروهای سازمان، اعم از هوادار و عضو به عراق فراخوانی شدند، که بعضی از این نیروها هنگام حرکت ستونهای نظامی برای عملیات به یگانها پیوستند.
• تیپهای مستقل امداد، زرهی، توپخانه، پشتیبانی، تیپهای اسرا و زنان منحل و در سایر تیپها ادغام شدند.
که نهایتاً و در مجموع حدود 25 تیپ و واحدهای ستادی بنامهای تسلیحات، هوا نیروز، ترابری، مخابرات، امداد، اردوگاه و دفتر ستاد سازماندهی شد که با توجه به استعداد نیرو و تجهیزات هر تیپ، کل استعداد به کار گرفته شده، اعم از نیرویی و تجهیزات به قرار زیر بوده است:
تجهیزات:
• انواع خودروهای زرهی(تانک و....) حدود 70 دستگاه
• تفنگ 106 حدود 100 قبضه
• موشک سام 7 ( سهند ) حدود 50 قبضه
• پدافند هوایی یک، دو و چهار لول حدود 100 قبضه
• انواع خمپاره 81 _ 60 کماندویی حدود 300 قبضه
• سلاح دوشکا حدود 60 قبضه
• انواع خودرو(هینو، ایفا، لندکروز، تویوتا و...) حدود 1000 دستگاه
نیرو: براساس اظهارات فرماندهان ارتش توان نیرویی که در عملیات بهکار گرفته شد نزدیک به 5000 نفر بوده است. مجاهدین در سازماندهی جدید ارتش خود به دلیل کمبود نیرو و شتاب در تصمیمگیری به عملیات، استعداد و نفرات هر تیپ را از 250 نفر به 152 نفر و حداکثر 180 نفر تقلیل داده و نیروهای جدیدالورود را نیز بدون آموزش کافی بعضاً در حد یک روز یا دو ساعت، در تیپها سازماندهی نمود. ضمناً به دلیل کمبود کادر فرماندهی نیز مجبور شد که از اکثر مسئولین خود که فاقد تخصص در زمینه فرماندهی نظامی بودند استفاده نماید، نهایتاً با بسیج کلیه نفرات و امکانات وارد جنگ با جمهوری اسلامی شدند.
3- الف ) نحوه عملیات:
یک روز بعد از مطرح شدن قطعنامه 598 توسط ایران یعنی در مورخ 28/4/67 از طرف رهبری مجاهدین به کلیه نیروها آمادهباش داده شد و کلیه مسافرتها و ترددها نیز قطع شد و پیام رجوی جهت نیروها قرائت شد." طلسم در حال شکستن است و رژیم شل شده و باید ضربه کاری را بزنیم، آماده باشید و.... " و فرمانده و تیپها نیز برای افراد خودشان سخنرانی نموده و آنها را به انجام یک عملیات بزرگ که شکست جمهوری اسلامی را در پی دارد، نوید میدادند!!!
یکی از اعضای جدا شده مجاهدین در این رابطه میگوید: " برنامههای سازمان تا 4 روز قبل از عملیات تقریباً در ردههای پایین عادی بود و افراد کارهای عادی و روزمره خود را انجام میدادند، بهطور مثال یکسری از بچههای محمود قائمشهر کار ساختمانسازی میکردند و فقط یک نصف روز باقی مانده بود تا ساختمان را تحویل دهند، بدون مقدمه به آنها گفته شد:
" دیگر کارگر نگیرید( از کارگران عرب و سودانی استفاده میکردند) و کار را تعطیل کنید." در این رابطه اعتراضاتی شد که به آنها گفته شد شما نمیفهمید، دیگر این کارها به درد نمیخورد و بعداً میفهمید." شکل کار و صحبتها طوری بود که معلوم بود با عجله کار شده است، مثلاً افرادی را که با تانکهای جدید آشنایی نداشتند و وارد نبودند را آموزش فوری میدادند، ماشینهای نو و دست دوم میآوردند و..... یا اینکه گفته بودند که هرکس نیاز و کمبودی دارد خودش از انبار تدارکات بگیرد و کمبودهای تجهیزاتی را جبران میکردند و ماشینهای خراب را به سرعت تعمیر میکردند و.... "
" در رابطه با شناساییها بهطور مشخص از جایی کمک گرفته بودند و احتمالاً عناصری را نیز قبلاً برای تخلیه آماده کرده بودند. (اسرا) "
" تا قبل از نشست رجوی در سه روز قبل از عملیات هیچگونه آموزش توجیهی به نیروها داده نشد و کسی مطلع نبود و.... "
" فضای عجله کاری خیلی بالا بود و تا آن شب که صبح حرکت کردیم، نیروها تا ساعت 10 شب کار میکردند، بعضی سلاحهایشان کامل نبود، کلاش به آنها نرسیده بود و کلت داده میشد، مسئولین مرتب میگفتند که عجله کنید و ساعت را مشخص میکردند و..... "
برنامهریزی زمان شروع عملیات تا... هماهنگی با عراق:
در ابتدا لازم به ذکر است که از ابتدای استقرار مجاهدین در کردستان عراق و مراحل طی شده،گروه کلاً با مساعدت و همکاری عراق هرگونه حرکتی را انجام میداد. از زمانیکه مجاهدین عملیاتهای لب مرز خود را شروع کرد، از اولین عملیاتش تا عملیات فروغ با هماهنگی عراق و با پشتیبانی تدارکاتی، اطلاعاتی، آتشباری و.... عراق بوده است. آنچه در صحنه جنگ مشخص گردید این بود که یک تیپ به هیچوجه قادر به خطشکنی و عملیات منظم بر علیه یک خط پدافندی نبوده است.
تجهیزاتی که در اختیار این تیپها قرار داشت، عمدتاً سوار بر خودروهای چرخ لاستیکی بوده و فاقد آتش توپخانه متحرک و حجم آتش نزدیک(مینی کاتیوشا) صرفاً قادر به جنگ در شهر و یا ایجاد آشوب در شهرها میباشد. این تحلیلی بود که پس از فروغ، رجوی در سال 1369 در جمع فرماندهان آن را به زبان آورد، امری که در هنگام عملیات فروغ از آن اطلاع داشت و به همینخاطرسازماندهی یکسره بهسوی آموزش زرهی رفت. لذا اگر عراق بهدنبال پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران عملیات خود را که با استفاده از لشکرهای گارد و نیروی مخصوص در غرب کشور انجام داده و منجر به سقوط قصرشیرین و گیلانغرب و پیشروی وی تا سرپلذهاب گردید، انجام نمیداد و مجاهدین اگر از درگیری جدی با نیروی نظامی ایران با ارتش عراق مطمئن نمیگردیدند، قطعاً قادر به طرحریزی و انجام این عملیات نبودند.
در حقیقت عملیات مجاهدین سه مرحله داشته، که دو مرحله آن توسط عراق و مرحله سوم آن توسط سازمان انجام پذیرفت، مرحله اول یورش وسیع عراق به غرب کشور و ساقط کردن خطوط دفاعی ایران تا سرپلذهاب و مرحله دوم آن حمله عراق به جنوب با هدف خرمشهر و زمینگیر کردن سپاه در جنوب و مرحله سوم ستونشکنی و در حقیقت راهپیمایی مجاهدین با سرعت به سمت تهران.
سایر همکاریها و پشتیبانیهای عراق عبارت بودند از:
• پشتیبانی هوایی اعم از هلیکوپترهای توپدار و هواپیماهای جنگنده جهت بمباران کردن مراکز تجمع و مواضع دفاعی نیروهای ایران.
• حمله هوایی به پایگاههای هوایی نوژه و دزفول جهت از کارانداختن این دو پایگاه.
• واگذاری اطلاعت مسیر و ترتیب نیرو و.....
در این باره جداشدگان از مجاهدین میگویند:
رجوی در رابطه با عراق گفت: " صاحبخانه از عملیات هوایی برای ما دریغ ندارد و ما را پشتیبانی هوایی میکند، در پشتیبانی هوایی قرار است که مراکز نظامی را مورد هدف قرار بدهد و..... قرار است که در تخلیه مجروحین توسط هلیکوپتر به ما کمک کند. همچنین در نشست بزرگ که سه روز قبل از عملیات بود، نادر(حسن نظامالملکی، مسئول هوانیروز) در پاسخ سؤال رجوی، اظهار میدارد: " خیالتان راحت باشد، مسئله هوانیروز و هواپیمایی تا خود تهران تأمین است."
زمانبندی حرکت نیروها:
برنامهای که جهت حرکت ستونهای نظامی به قصد عملیات و تصرف تهران تنظیم شده بود بیشترشبیه به برنامه راهپیمایی سواره بود تا یک طرح نظامی.
• حرکت از قرارگاه، ساعت 3 بعدازظهر مورخ 67/5/3
• عبور از مرز، ساعت 4 بعدازظهر مورخ 67/5/3
• رسیدن به قصرشیرین، ساعت 5 بعدازظهر مورخ 67/5/3
• رسیدن به سرپلذهاب، ساعت 6 بعدازظهر مورخ 67/5/3
• رسیدن به کرند، ساعت 8 بعدازظهر مورخ 67/5/3
• رسیدن به اسلامآباد، ساعت 10 شب مورخ 67/5/3
• رسیدن به باختران، ساعت 12 شب مورخ 67/5/3
• رسیدن به همدان، ساعت 5 صبح مورخ 67/5/4
• رسیدن به قزوین، ساعت 11 صبح مورخ 67/5/4
• رسیدن به تهران، ساعت 4 بعدازظهر مورخ 67/5/4
البته قرار بوده که در قزوین یک مرحله از عملیات تمام شود و پس از یک توقف کوتاه در قزوین مرحله دوم عملیات برای تصرف تهران شروع شود.
دستورالعملها و ابلاغیهها برای نیروها:
• حرکت تیپها به صورت ستونی باشد.
• سرعت خودروها در روز حداکثر 70 کیلومتر در ساعت و در شب 50 کیلومتر در ساعت باشد.
• فاصله دو تیپ در روز حداکثر 150 متر و در شب حداکثر 100 متر باشد.
• فاصله هر دو خودرو 35 الی 50 متر باشد.
• به محض رسیدن به شهرها عناصر سپاه و حزب اللهی اعدام شوند و با مردم خوش رفتاری شود.
• عکس خمینی پایین کشیده شود.
• اسناد و مدارک ادارات حفظ شود.
تقسیمبندی تیپها و محورهای عملیاتی مجاهدین و وظایف هر یک:
مجاهدین بعد از سازماندهی جدید در ارتش که با شتاب انجام داد، جهت دستیابی به اهداف خود در این عملیات کلیه تیپها را بنا به نوع مأموریتی که داشتند در محورهای مختلف تقسیمبندی نمود:
• محور اول عملیاتی برعهده مهدی برائی(احمد واقف) بود، وی تیپهای منصور، حجت و جهانگیر را در اختیار داشت. مأموریت وی نیز تصرف کرند و اسلامآباد بود که عمل کرد.
• محور دوم عملیاتی برعهده ابراهیم ذاکری(صالح) بود. وی تیپهای جعفر، شهره، جلیل، رحیم و سوسن را در اختیار داشت. مأموریت این محور پیشروی از اسلامآباد به طرف باختران و تصرف شهر کرمانشاه بود، که در 35 کیلومتری کرمانشاه کلیه تیپها زمینگیر شده و منهدم شدند.
• محور سوم عملیاتی برعهده محمود مهدوی(محمود قائمشهر) بود. وی تیپهای بهمن و جواد را در اختیار داشت و مأموریت وی نیز پیشروی از کرمانشاه به طرف همدان و تصرف شهر همدان بود.
ضمناً فرماندهی تیپ بهمن نیز با خود محمود مهدوی بود(البته تعداد تیپهای محمود قائمشهر 3 تیپ بود که بنا به اظهارات رجوی، میبایست یکی از تیپها پس از انجام مأموریت به کمک محمود عطائی جهت تصرف تهران! اعزام شود(.
• محور چهارم عملیاتی برعهده مهدی افتخاری(ناصر) بود. وی تیپهای ادیب و حمید رادیو را در اختیار داشت، مأموریت وی پیشروی از همدان به طرف قزوین و تصرف شهر قزوین بود.
• محور پنجم عملیاتی برعهده محمود عطائی رییس ستاد ارتش مجاهدین بود. معاونت عملیاتی وی در این محور نیز با مهدی ابریشمچی بود. این محور تیپهای آذر، حبیب، سعید، سیاوش، منوچهر، فائزه، افسانه، فضلی، کاظم سرور، فرشید، مسلم و لیلا را در اختیار داشتند و مأموریت این محور پیشروی از قزوین به طرف تهران و تصرف تهران بود.
نهایتاً مجاهدین در مورخ 57/5/3 ساعت 3 بعدازظهر عملیات خود را به نام فروغ جاویدان شروع نمود. در لحظه حرکت تیپها رجوی برای بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصری برای نیروها میکند، از جمله:
" مریم گفته است در اوین را که باز کردید اول سلام مرا برسانید و.... "ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بینالمللی عبور کرده و وارد خاک ایران میشوند، از آنجایی که رژیم عراق نیز تجاوز خود را تا شهرهای قصرشیرین و سرپلذهاب گسترش داده بود، مجاهدین نیز بدون درگیری و عبور از خط وارد شهرهای قصرشیرین و سرپلذهاب شده و پس از عبور از کرند به طرف اسلامآباد پیشروی کردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلامآباد رسیده و شهر را تصرف کردند. و پس از عبور از شهر تا 35 کیلومتری کرمانشاه یعنی تا ارتفاعات حسنآباد پیشرفته بودند که حوالی ساعت 30/11 همان شب توسط نیروهای ایران از پیشروی آنان جلوگیری بهعمل آمد. و نهایتاً تیپهای پیشروی!!! سازمان در این گردنه متوقف و زمینگیر شده و با تمام تلاش و کوششی که بهعمل آوردند با کمی پیشروی تا گردنه چهار زبر نتوانستند ادامه دهند و منطقه تبدیل به گورستانی برای آنان شد.
ب ) تلفات وارده برمجاهدین:
به دلیل زمانبندی عملیات مجاهدین در دسترسی به اهداف خود که قرار بود یک روزه به تهران برسند، سازمان کلیه تیپهای خود را وارد منطقه نمود؛ و پس از تصرف اسلامآباد در ساعت 30/9 شب به غیر از آن تیپهایی که مأموریت حفظ اسلامآباد را بهعهده داشتند، بقیه تیپها(حدود 22 تیپ) از شهر اسلامآباد گذشته و به طرف باختران در طول مسیر جاده در حرکت بودهاند؛ که با ایجاد درگیری در گردنه حسنآباد و پس از مدتی در چهار زبر این تیپها در کنار جاده گسترش پیدا کرده و در ارتفاعات اطراف جاده مستقر شدند و در طول عملیات نیز در محورهای مختلف با نیروهای ایران درگیر بودهاند.
در مجموع با توجه به ضربات وارده بر مجاهدین در دو روز درگیری مشخص شد اکثر تیپهایی که از مجاهدین وارد منطقه شدند متحمل خسارات سنگینی شدهاند که در ارقام زیر آورده شده است:
• تعداد کشتهها نزدیک به دو هزار نفر(مجاهدین در آخرین آمار خود 1600 نفر اعلام کرده است).
• تعداد مجروحین نزدیک به دو هزار نفر
• ادوات و تجهیزات از بین رفته، حدود 300 دستگاه انواع خودرو و حدود 80% از تجیهزات انفرادی و جمعی و ادوات.
• ادوات و تجهیزات به جای گذاشته شده، حدود 500 دستگاه تانک و خودرو، مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی و وسایل شخصی.