نام عملیات: هوایی طبس
زمان عملیات: 5 اردیبهشت 1359
مکان عملیات: شمالشرقی یزد، صحرای طبس
هدف عملیات: آزادسازی جاسوسان آمریکایی(که در لانه جاسوسي آمريكا در تهران بودند)
پنجم اردیبهشت 1359، سالروز شکست نظامی آمریکا در صحرای طبس است. در این حمله نظامی، شیطان بزرگ با مفتضحانهترین وضعی شکست خورد. شکست شیطان بزرگ در این عملیات، حمله فیلداران ابرهه را به خانه کعبه در ذهنها زنده میکند. لشگریان ابرهه، همچون نیروهای متجاوز آمریکایی، از فراوانی قدرت و شوکت، تصور نمیکردند کسی بتواند مانع حمله آنها به خانه کعبه شود، ولی آن هنگام که بهسوی کعبه هجوم آغاز کردند، به فرمان خداوند متعالی پرندگانی در آسمان ظاهر شدند و سنگهایی که در منقار داشتند، بر سر فیلسواران فرود آوردند و بدینوسیله، کافران یکی پس از دیگری به هلاکت رسیدند. در پنجم اردیبهشت 1359 نیز دانههای ریز شن، دسیسه بزرگ آمریکا را فرو شکست.
زمینهها:
دخالت نظامی آمریکا که به شکست مفتضحانهای انجامید، کوششی برای رهاسازی گروگانهای آمریکایی بود که در جریان تسخیر لانه جاسوسی، بهدست دانشجویان پیرو خط امام به دام افتاده بودند. این اقدامات آمریکا، بهدنبال پیروزی انقلاب اسلامی صورت میگرفت؛ انقلابی که ایران را از چنگال نفوذ آمریکاییان بیرون آورد. منابع سرشار نفت، موقعیت حساس ایران بهعلت داشتن مرزهای طولانی با شوروی سابق، خریدهای سرسامآور تجهیزات نظامی، داشتن نقش مثبت در مسئله اعراب و اسراییل و دلایل فراوان دیگر، ایران را بهعنوان سودمندترین کشور برای آمریکاییان درآورده بود. با پیروزی انقلاب، طبیعی بود که آمریکا برای بازگرداندن آب رفته به جوی، دست به هر اقدامی بزند که انجام شبه کوتای نظامی در طبس، یکی از آنان بود.
طرحریزی عملیات:
آمریکا بهعنوان قدرتی بزرگ، از ابتدای قرن بیستم سربرآورد و کشورهای اروپایی را که قرنها به غارت مناطق گوناگون جهان پرداخته بودند، در درجه دوم قدرت قرار داد. آمریکا بهدنبال گسترش قدرت خود بر کشورهایی که اروپاییان سالیان متمادی آنها را استثمار کرده بودند، کوشید بر آنان چیره شود. از مهمترین مناطقی که اروپاییان و بعد از آن آمریکاییان به آن دست یافتند، منطقه خاورمیانه، این گنج بیپایان بود. آمریکا برای دستیابی به منابع ایران، همواره کسانی را به رهبری ایران میرساند که غلام حلقه به گوش او بودند. پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، آنها را در رسیدن به اهدافشان ناکام ساخت و بر آن داشت تا با اجرای عملیات بزرگی با نام دلتا، گروگانهای خود را آزاد کنند.
تصمیم شوم:
شیطان بزرگ در پنجم اردیبهشت سال 1359، با تعدادی هواپیمای نظامی و بالگرد، حمله خویش را به ایران آغاز کرد. این هواپیماها و بالگردها که حامل موتورسیکلتها و جیپهای نظامی و نارنجک و توپ و مسلسل بودند، در صحرای طبس فرود آمدند تا از آن مکان، عملیات آزادسازی گروگانها را آغاز کنند. آنها قصد داشتند ابتدا با سلاحهای شیمیایی، پاسداران جاسوس خانه را از پای درآورند و زمینه ورود بالگردها را به آنجا آماده سازند، و سپس کماندوها بهطور ضربتی گروگانها را آزاد کنند و به داخل بالگرد منتقل ساخته، بعد راهی پایگاهی شوند که هواپیماهای حمل و نقل سی ـ 130 در آن مستقر بودند. کماندوهای آمریکا برای اجرای بهتر این عملیات، از مدتها قبل به منطقه آریزونا اعزام شده و در شرایط سخت آنجا که شبیه به شرایط طبس بود، تمرینهای لازم را انجام داده بودند تا به محض ورود به طبس، آمادگی لازم را برای اجرای طرح داشته باشند.
تجهیزات عملیات:
آمریکاییها در چهارم نوامبر 1979، گروه ویژه 132 نفره را بهنام"دلتا فورس" برای حمله به ایران و آزادسازی گروگانها تشکیل دادند و نام عملیات را"پنجه عقاب" نهادند. بیشتر مسئولان دولت وقت آمریکا در این کار شرکت داشتند و هرکس اطلاعاتی در مورد ایران داشت در اختیار گروه دلتا قرار میداد. دوازده فروند هواپیما در صحرایی در سیصد مایلی جنوبشرقی تهران به زمین نشستند. در این صحرا، هشت بالگرد برای بردن افراد به تهران درنظر گرفته شده بود. در محل پیاده شدن گروه دلتا، شش کامیون، این گروه را به سفارت آمریکا در تهران میبردند. قرار بود پس از پایان عملیات، بالگردها، افراد گروه دلتا و گروگانهای آزاد شده را به منظریه برسانند و از آنجا با هواپیماهای سی ـ 130 از ایران خارج کنند.
انقلاب الهی:
واقعه طبس، ضمن فراهم آوردن اتحاد و یکپارچگی بیشتر نیروهای انقلابی ایران، حقانیت انقلاب اسلامی را در جامعه بینالمللی به اثبات رسانید. در جریان این حادثه، چهره دشمن واقعی انقلاب بیش از هر زمانی نمایانتر، و الهی بودن انقلاب نیز برای جهانیان روشن شد. در حقیقت، خداوند متعال با توفان شن، پرده دیگری از چهره زشت حاکمان واشنگتن را برداشت و تجاوز آشکار و مغایر با قوانین و موازین بینالمللی آنان را به نمایش گذاشت.
پیروزی ایمان:
درپی شکست آمریکا در صحرای طبس، بار دیگر نظریه پیروزی فنآوری بر ایمان رد شده، بر حیثیت و اعتبار جهانی انقلاب اسلامی افزوده گردید. بهدنبال تجاوز نافرجام کماندوهای آمریکا در طبس، حضرت امامخمینی؛ رهبر بزرگترین انقلاب ضدآمریکایی با صدور پیامی فرمود: «اشتباه کارتر در آن است که گمان میکند با دست زدن به این مانورهای احمقانه، میتواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری روی گردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است، منصرف کند. کارتر فهمید... با چه ملتی روبروست و با چه مکتبی بازی میکند. ملت ما، ملت خون و مکتب جهاد است. حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است».
علت شکست:
با آغاز عملیات نیروهای آمریکایی در طبس، آنها هنوز نیمی از راه را نرفته بودند که با تودهای از ابر مواجه شدند که به هیچوجه انتظار آن را نداشتند و هواشناسان نظامی نیز پیشتر وجود آن را پیشبینی نکرده بودند. در این میان با وسایل پرواز و هوانوردی یکی از بالگردها از کار افتاد. سپس بالگرد دیگری با یکی از هواپیماهای سی ـ 130 برخورد کرد و ناگهان دو هواپیما و نیز بالگرد در میان شعلهها ناپدید شدند. گلولهها و مهمات موجود در هواپیماهای مشتعل شده سی ـ 130، به طرف دیگر بالگردها پرتاب شد. وقتی از وزیردفاع وقت آمریکا درباره چگونگی شکست مفتضحانه عملیات نجات پرسیدند، گفت:«آیتاللّه خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین میافتاد».
اهمیت واقعه:
اهمیت واقعه طبس در این نبود که آمریکاییان برای نخستینبار آشکارا در داخل خاک ایران نیرو پیاده کردند؛ زیرا این واقعه، نمونه کوچکی از تجاوز آمریکاییها را در کشورهای مختلف جهان نشان میدهد. اهمیت واقعه صحرای طبس، در این بود که وقتی نظامی مردمی و اسلامی مورد عنایات باری تعالی باشد، حتی عواملی مانند ریگها و گردوغبار بیابان هم میتوانند ماشین جنگی قدرتمندترین کشور جهان را درهم بکوبد و منهدم سازد. از آن پس، تصمیمات و اقدامات خصمانه آمریکا و دشمنان انقلاب در پرتو عنایت خداوند بیثمر میماند و کاروان پرخروش انقلاب، همچنان با حضور توفنده ملت سرافراز در کنار رهبر دوراندیش و شجاع خود، به حرکت سرنوشتساز و امیدبخشش ادامه میدهد.
شکست عملیات دلتا فورس:
چهارم ارديبهشت ۱۳۵۹نيروهاي آمريكايي در عملياتي موسوم به"دلتا فورس" و با هدف آزاد كردن جاسوسان اين كشور كه در لانه جاسوسي آمريكا در تهران تحت مراقبت بودند، در صحراي طبس پياده شدند. در ميان اين نيروها افسران حكومت سابق و افراد وابسته به ساواك نيز حضور داشتند و قرار بود از طبس با بالگرد بهسوي تهران حركت كرده و در ورزشگاه شهيد شيرودي(امجديه) فرود آيند و با لباس مبدل به سفارت آمريكا در تهران حمله كرده و گروگانهاي خود را آزاد كنند.
طبق اين نقشه آنان پس از پايان فعاليتشان قصد داشتند، به طبس رفته و از آنجا با هواپيماهاي نظامي از ايران خارج شوند. نيروهاي آمريكايي براي انجام اين عمليات در"فورت برگ" آمريكا آموزش نظامي ديده و در فرودگاه"كاروليناي شمالي" انجام آن را تمرين كردند و پيش از شروع عمليات نيز به پايگاههايي در مصر و عمان منتقل شده بودند.
فرودگاههاي نظامي مصر، عمان و عرشه ناو هواپيمابر آمريكا در درياي عمان از مراكز عمده برخاستن هواپيماها و بالگردهاي مهاجم آمريكا براي فرود در منطقه طبس بود. ناو هواپيمابر"نيميتس" چهار ماه پيش از اين حمله در ديماه سال ۱۳۵۸ در چهارچوب نيروهاي موسوم به واكنش سريع وارد خليجفارس شده بودند. حمله نظامي آمريكا به طبس دو هفته پس از آن صورت گرفت كه دولت اين كشور در اقدامي يك جانبه روابط كشورش را با جمهوري اسلامي ايران قطع كرد.
نيروهاي آمريكايي بهوسيله هشت بالگرد و سه هواپيماي باربري هركولس پس از استقرار در طبس و قبل از حركت به تهران دچار حوادث مختلفي شدند و از ادامه مأموريت بازماندند. دستگاه هيدروليك يكياز بالگردها از كار افتاد و بالگرد ديگر بر اثر طوفان شن و عدمديد كافي به هنگام جابجايي با يكي از هواپيماهاي هركولس برخورد كرد و هر دو آتش گرفتند و در نتيجه آن هشت نفر از نظاميان در شعلههاي آتش سوختند. به گفته رسانههاي آمريكا، در تمام مراحل عمليات دلتا تنها ۴ نفر از جمله"جيمي كارتر" رييسجمهور، "هارولد براون" وزيردفاع، "هاميلتون جوردن" مشاور كاخ سفيد و"برژينسكي" مشاور امنيت ملي آمريكا از اين عمليات باخبر بودند.
در ايران نيز عوامل ناشناختهاي در جريان اين عمليات قرار داشتند و با آنان همكاري ميكردند. بههرحال درپيحادثه صحراي طبس و فرار نيروهاي نظامي آمريكا، كارتر رييسجمهور وقت اين كشور شكست اين عمليات مداخلهجويانه را اعلام كرد. پس از اين مداخله مطالب بسياري در خارج از كشور انتشار يافت و اهداف پشت پرده آمريكا در اين حمله ناموفق و همچنين ابعاد رسوايي كاخ سفيد را بر ملا كرد.
درپيشكست قطعي عمليات واشنگتن در طبس و بازگشت باقيمانده هواپيماهاي آمريكا، يكي از بالگردهاي برجاي مانده در طبس كه حاوي مداركي در مورد جزئيات عمليات بود، به دستور"بنيصدر" بمباران شد. در اين بمباران"محمد منتظرقائم" يكي از فرماندهان سپاه پاسداران يزد نيز به شهادت رسيد. واقعه طبس يكي از بزرگترين رسواييهاي نظامي و سياسي كاخ سفيد در برابر انقلاب اسلامي ايران محسوب میشود.
معجزه قرن:
بیابان طبس، راوی معجزهای در قرن بیستم است. این بیابان که در شمالشرقی مرکز استان یزد قرار دارد، مصداقی برای سوره فیل است که دانههای ریز شن، بر نیرومندترین سپاه عصر حاضر چیره شد و آنان را که از پیشرفتهترین وسایل و تجهیزات بهره میبردند، به ذلت کشانید.
دولت آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی و نفوذ دوباره در ایران، پس از جریان گروگانگیری لانه جاسوسی، کماندوهای خود را در صحرای طبس پیاده کرد تا با آزادسازی گروگانها و بمباران نقاط حساس ایران از جمله جماران و کشتن رهبران انقلاب، حکومت اسلامی را نابود کنند. در این مقاله، به بررسی این رویداد تاریخی میپردازیم.
بیابان طبس، بهترین راوی معجزهای است که دل تاریخ را به لرزه درآورد. تفسیر آیه«وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللّه وَاللّه ُ خَیْرُ الْماکِرینَ» را باید از کویر تفتیده طبس پرسید. بیابان خشک طبس، تبلور کمینگاه الهی شد برای گرگهای در کمین نشستهای که راوی سیاه مرگ بودند. طبس برای مردم ایران فراتر از نام بیابانی در دوردستهای کویر است. طبس یک خاطره است؛ خاطرهای از محافظت الهی از سرزمین و مردمی که نمیتوانند زور و زورگویان را تحمل کنند. شاید از همین روست که خاطره پنجم اردیبهشت سال 1359، برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است؛ روزی که یکی از پیچیدهترین عملیاتهای نظامی آمریکا با شکست روبرو شد.
طبس، واقعهای عبرتانگیز:
عبرت گرفتن از تاریخ که در قرآن به آن سفارش شده، ضروری است. تاریخ، عرصه پیروزی حق بر باطل است و قرآنکریم، هدف از بیان سرگذشت پیشینیان را این میداند که در مورد نتایج آنها اندیشه شود. از اینرو، رویداد طبس میتواند عظمت الهی و امدادهای غیبی را برای مردم آشکار کند. ماجرای طبس، یکی از رسواترین توطئههای آمریکا بر ضدانقلاب اسلامی است. بدون شک، ماجرایی که در طبس روی داد، یکی از معجزههای بزرگ قرن بیستم به شمار میآید؛ زیرا شیطان بزرگ با تمامی توان و بهرهگیری از دقیقترین و پیچیدهترین امکانات نظامی و با تدارک همهجانبه و هماهنگی همه عوامل داخلی و خارجی به ایران آمده بود.
آنچه در طبس گذشت، مصداقی دیگر برای سوره فیل بود و پنجم اردیبهشت سال 1359، یومالفیل دیگری و کارتر، مظهر استکبار جهانی و ابرههای دیگر. آنچه در این ماجرا گذشت، رویدادی ساده، زودگذر و فراموش شونده نبود، بلکه نمادی ماندگار برای همیشه تاریخ است. راستی اگر خداوند به انقلاب اسلامی، رهبر و مردم ایران عنایت ویژهای نداشت، این تهاجم گسترده که از ماهها قبل تدارک دیده شده و به میزان قابلتوجهی برای آن نیرو و دقت صرف شده بود، به این سادگی و با توفانی از شن خنثی نمیشد. در این صورت، چه کسی توانایی آن را داشت که از اجرای این نقشه شوم و گسترده جلوگیری کند؟
از همان آغاز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بهدست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دولت ایالات متحده به فعالیت بسیار گسترده سیاسی و نظامی دست زد. آمریکا با اعزام ناوگان نظامی خود به خلیجفارس، وانمود کرد که هر لحظه آماده حمله به ایران است. البته هنگامیکه از حل بحران گروگانگیری از راه سیاسی و خط و نشان کشیدن نظامی ناامید گردید، به فکر اجرای طرح نجات گروگانها و در کنار آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی افتاد. حربه محاصره اقتصادی هم که چندی قبل از این واقعه آزموده شده بود، نتیجه مثبتی به بار نیاورد. از اینرو، طرح حمله کماندویی به ایران و به قتل رسانیدن رهبران اصلی انقلاب مطرح شد تا با هشدار دادن به همه ملتهای آزادیخواه، جهانیان را در برابر قدرت عملیات نظامی آمریکا به شگفتی وادارد.
برای واکاوی علت حضور کماندوهای آمریکایی در کویریترین صحرای ایران، باید به تأثیر بهشدت منفی ماجرای اشغال سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارکنان این سفارت در سال 58 و اوضاع وخیمی که کارتر، رییسجمهور وقت آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری به آن دچار شده بود، توجه کرد. ناتوانی دولت کارتر در پایان دادن به ماجرای گروگانگیری، موجب شد تا او تمام راهها را برای باز گرداندن گروگانها و بالا بردن بخت خود برای پیروزی در انتخابات درنظر بگیرد. آنچه آمریکاییها را به پیروزی و موفقیت نقشهشان امیدوار میکرد، اوضاع ناآرام داخلی ایران به دلیل درگیریهای پس از انقلاب و آشوب و بحرانهای ناشی از این موضوع بود. ضمن آنکه آتشافروزیهای رژیم بعث عراق در مرزهای خود با ایران و غائله کردستان نیز مزید بر علت شده بود تا آمریکاییها خود را برنده انجام عملیات کماندویی نیروهای دلتا فورس بدانند.
اهداف این تهاجم:
از سوی تمام خبرگزاریهای جهان این خبر مخابره شد که نیروهای کماندویی آمریکایی با تجهیزات کامل نظامی برای نجات گروگانهای لانه جاسوسی بهسوی تهران رهسپار شدند، ولی به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف گردیدند و افراد باقی مانده فرار کردند. سادهاندیشی است اگر تصور کنیم آنان صرفاً برای نجات 52 گروگان، آن همه هواپیما، بالگرد، سلاح و مهمات را به ایران منتقل کرده بودند. آنان میخواستند مراکز مهمی چون منزل حضرت امامخمینی(ره)، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه، مقر ریاستجمهوی، نخستوزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش را بمباران کنند. همچنین شخصیتهای مهم مملکتی را از بین ببرند و حکومتی سوسیال ـ دموکرات به سبک آمریکایی و به ریاست شاپور بختیار به روی کار آورند.
در عملیات طبس، عدهای از مزدوران داخلی آمریکا نیز با آنها همکاری میکردند. سازمان سیا برای انجام مأموریت نجات گروگانها، از کمک برخی از عوامل نفوذی در ایران استفاده میکرد. اسنادی که بعداً فاش شد، نقش بنیصدر را در رأس این نیروها روشن ساخت. چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنیصدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رییس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپهای ضدهوایی 23 میلیمتری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. همین کار در پایگاههای دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
شکست بدون جنگ در ایران، برای کشوری که همواره بر اقتدار و توانایی نظامی و اطلاعاتی خود میبالید، قابل تحمل نبود. به همین دلیل، در روز اول خرداد 1359، آمریکا و بازار مشترک اروپا، ایران را تحریم اقتصادی کردند؛ اقدامی که با مسدود کردن داراییهای ایران در 14 تیر 1359 ادامه یافت. یک هفته بعد و در 21 تیر، کودتای نوژه، کشف و یک روز قبل از اجرا خنثی شد.
سخنان امام در مورد معجزه طبس:
حضرت امامخمینی؛ درپی شکست آمریکا در طبس، در پیام کوبندهای چنین فرمودند: «کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه، حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاستجمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده است و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است. اکنون که شیطان بزرگ دست به کار احمقانه زده است، ملت شریف ایران باید برای خدای تبارک و تعالی با تمام توان خود و با اتکال به قدرت خدای متعال مهیا شوند و آماده نبرد با دشمنان خود گردد».
ایشان در بخش دیگری از پیام خود فرمودند:
«نباید بیدار شوند، آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار شوند؟ کی این هلیکوپتر آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد؛ این باد مأمور خداست. این شنها همه مأمورند. تجربه بکنند باز».
پیامد سنگین:
مهمترین بُعد شکست آمریکا در طبس، تأثیر آن بر انتخابات ریاستجمهوری آن کشور در سال 1980 میلادی بهشمار میآید. در آن زمان، جیمی کارتر کاندیدای حزب دموکرات و رونالد ریگان کاندیدای حزب جمهوریخواه بود. بهترین اهرمی که کارتر میتوانست با آن رقیب انتخاباتی خود را در معرض فشار قرار دهد، آزادسازی گروگانهای آمریکا در تهران بود. سرانجام شکست در عملیات آزادسازی گروگانها یا واقعه طبس، سبب شد که جامعه رأیدهندگان آمریکایی، امید خود را به کارتر از دست بدهند و هنگامیکه وی در واپسین روزهای دوران ریاستجمهوری خود نتوانست مسئله گروگانها را خاتمه دهد، اعتماد مردم به وی و حکومتش سلب گردید.
واقعه شکست آمریکا در طبس، آنقدر مهم و سرنوشت ساز بود که حتی مشهورترین چهرههای سیاسی را در آمریکا وادار به اعتراف به شکست کرد. برای مثال، برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، احساس ناامیدی ملی را در آمریکا، از پیامدهای مهم شکست این کشور در طبس میداند و میگوید: «ماجرای مفتضح ایران، یکی از سه عامل مهم شکست کارتر بود و این ماجرا، احساس ناامیدی ملی را برانگیخت». ویلیام سولیوان، سفیر سابق آمریکا در تهران نیز از این واقعه، با عنوان دوران تحقیر ملی آمریکا یاد میکند و مینویسد:
«روش سست و بیقید حکومت کارتر و اقدامات نامعقول او، به گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا انجامید و دوران تحقیر ملی که در تاریخ آمریکا نظیر آن دیده نشده است، آغاز شد».
یکی از خبرنگاران روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز مینویسد:
«داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدتها آنها را رها نخواهد کرد؛ بهویژه بدیندلیل که این شکست، ضربه دوبارهای به احساس آنهایی بود که شدیداً به فنآوری معتقدند و به آن ایمان دارند. از کار افتادن سه بالگرد در میان بادهای شنی بیابان، ضربه بسیار سنگینی بوده است».