اسماعیل دقایقی

شهید اسماعیل دقایقی

تاریخ شهادت:
۲۸ دی ۱۳۶۵
تعداد بازدید ۷۰۰۳ بار

خلاصه‌ای از زندگینامه شهید اسماعیل دقایقی

قبل از انقلاب با رژیم ستم‌شاهی سابقه مبارزاتی داشت، در منزل ایشان بیانیه‌ها و اعلامیه‌های امام تكثیر و توزیع می‌شد.

شهید اسماعیل دقایقی در بنیان‌گذاری نیروهای نظامی سازمان‌یافته ملت عراق سهم بسزایی داشت. اولین یگان رزمی مجاهدین عراقی، تحت عنوان "تیپ بدر" ثمره تلاش‌های خالصانه اوست.

شهید اسماعیل دقایقی نه‌تنها در انقلاب اسلامی كشور ما ستاره‌ای پرفروغ بود بلكه جوانان برومند عراق هم از او به‌عنوان یك سردار بزرگ در نهضت عراق یاد خواهندكرد.

 

تولد و كودكی

به سال 1333 ه.ش در "بهبان" در خانواده‌ای كه به پاكدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به‌دنیا آمد. روح و روان اسماعیل در این كانون كه ارزش‌های اسلامی در آن به خوبی مشهود بود پرورش یافت و زمینه‌ای برای شخصیت والای آینده او شد.

این خانواده با توجه به مشكلاتی كه داشتند، مجبور شدند به "آغاجاری" مهاجرت و با پایبندی به اصول انسانی و اسلامی در آن شهر زندگی كنند. شهری كه بنا به موقعیت خاص جغرافیایی و منابع زیرزمینی خود نه تنها مورد طمع غرب (به‌ویژه آمریكا) بود، بلكه غارت ارزش‌های فرهنگی و سنت‌های اجتماعی آن نیز در برنامه‌های استكبار جهانی قرار داشت. اما خانواده اسماعیل نه تنها خود از این تهاجم سرافراز بیرون آمدند، بلكه در اجرای فریضه امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منكر نیز تلاش می‌كردند. در نتیجه،‌ اسماعیل نیز تمامی ارزش‌های وجودی خود را كه از كودكی به آن‌ها پایبند بود از خانواده خود فراگرفت.

او كه از هوش و ذكاوت سرشاری برخوردار بود، مورد توجه خانواده قرار گرفت و پس از ورود به دبستان و پشت‌سر گذاشتن این مرحله و اتمام دبیرستان، در سال 1349 در كنكور هنرستان شركت ملی نفت (كه تنها شاگردان ممتاز و باهوش و نمونه را می‌پذیرفت) شركت كرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت.

 

فعالیت‌های سیاسی مذهبی

دانش‌آموزان متعهد، از این آموزشكده – كه در آن زمان یكی از مراكز فعال و مهم منطقه به‌شمار می‌آمد – برای مبارزه با رژیم استفاده می‌كردند. اسماعیل در همین هنرستان با برادر "محسن رضائی" (سردار فرمانده محترم كل سپاه) – كه از دیرباز آشنای وادی مبارزه بود – آشنا شد و به همراه ایشان و دیگر همرزمانش مبارزه پیگیری را علیه رژیم و مفاسد اجتماعی آن آغاز كردند.

اسماعیل در سال دوم هنرستان – كه با برپایی جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی مصادف بود – در اعتصاب هماهنگ هم‌رزمانش شركت فعالی داشت و در همان سال با هدف منفجر كردن مجسمه رضاخان ملعون، كه در خیابان 24 متری اهواز نصب شده بود، به اقدامی شجاعانه دست زد و قصد خود را عملی نمود، اما متاسفانه چاشنی مواد منفجره عمل نكرد.

مبارزات و تلاش‌های اسماعیل، منحصر به مسائل سیاسی و نظامی نبود، بلكه به علت هوش سرشار و علاقه‌مندیش به مسائل فرهنگی در فرصت‌های مناسب از طریق دایر كردن كلاس‌های مختلف با جوانان این منطقه ارتباط فكری و روحی پیدا می‌كرد و در خلال مطالب علمی، آنان را با فرهنگ اصیل اسلام كه در آن خطه، سخت مورد تهاجم واقع شده بود آشنا می‌ساخت و آنان را به تعالیم روح‌بخش اسلام جذب می‌كرد.

از این‌رو همان‌گونه كه فعالیت‌های سیاسی- نظامی اسماعیل و دوستانش گام مؤثری در مبارزات مسلحانه علیه رژیم ستم‌شاهی در آغاجاری و بهبهان به‌شمار می‌رفت، فعالیت‌های فرهنگی او در حد بسیار مؤثر‌ عامل بازدارنده‌ای در مقابل روند سریع ترویج فرهنگ مبتذل غربی در این منطقه شد، تا نه تنها از بی‌قیدی و لامذهبی جوانان (كه تلاش فراوانی برای آن صورت می‌گرفت) جلوگیری به‌عمل آید، بلكه در اثر تلاش‌های زیاد این عزیزان، جوانان منطقه در مبارزه با رژیم، گوی سبقت را از دیگر مناطق بربایند.

در سال 1353 دوبار (همراه با برادر محسن رضائی و جمعی از یاران) به زندان افتاد و هر بار پس از چند ماه كه همراه با شكنجه بدنی و عذاب روحی بود، از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان، از هنرستان نیز اخراج شد، اما در همان سال در رشته آبیاری دانشكده كشاورزی دانشگاه اهواز قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این رشته، دوباره در كنكور شركت كرد و به دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران – كه از لحاظ فضای مذهبی، سیاسی و علمی برای او مناسب‌تر از دیگر مراكز علمی و آموزشی بود – وارد شد.

در این دو محیط دانشگاهی (اهواز و تهران) نیز به مبارزات عقیدتی،‌سیاسی و نظامی خود ادامه داد. شهید دقایقی در زمانی كه اغلب دانشجویان دانشگاه‌ها آشنایی چندانی با اصول و مبانی اسلام نداشتند از دانشجویان متعهد و متشرع به‌شمار می‌رفت. تمام واجبات و مستحبات خود را به نحو احسن به‌جا می‌آورد و از انجام هرگونه عمل خلاف شرع كه توسط دیگران انجام می‌گرفت، در حدود وسع خود با حوصله و برخورد اسلامی جلوگیری می‌كرد و این ویژگی خاصی بود كه در تمام مسیر زندگی پرافتخار خود بدان پایبند بود.

در دانشگاه تهران برای مقابله با جریانات التقاطی و غیراسلامی موضع قاطعی داشت و در بحث‌های آنان از مواضع اصلی اسلام دفاع می‌كرد و در جهت ملموس و عینی ساختن حقایق اسلامی برای همگان بسیار تلاش می‌كرد.

در سال 1357 ازدواج نمود و در اولین صحبت با همسرش، از این‌كه وی فقط به خود و خانواده‌اش تعلق ندارد گفت‌وگو نمود.

با اوج‌گیری نهضت خروشان و توفنده مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همچنان به مبارزه ادامه داد و در اعتصابات كارگران شركت نفت نقش مؤثر و ارزنده‌ای را عهده‌دار بود و در ترور دو تن از افسران شهربانی بهبهان به‌طور غیرمستقیم شركت داشت.

خانه اسماعیل همواره یكی از پایگاه‌های فعال مبارزه با رژیم به‌شمار می‌آمد و بسیاری از بیانیه‌ها و اعلامیه‌های ضدرژیم در این مكان تهیه و تكثیر می‌شد. شهید دقایقی قبل از 22 بهمن به اتفاق یكی دیگر از دوستانش طبق برنامه‌ای كه داشتند به تهران آمد و با حضور در مبارزات مردمی، در فتح پادگان‌ها نقش مؤثری ایفا نمود. پس از آن نیز با تلاش و جدیت تمام، در جلوگیری از غارتگری گروهك‌ها و به هدر رفتن اسلحه‌ها نقش به سزایی داشت.

سردار سرلشكر محسن رضائی با اشاره به فعالیت‌هایی كه در منزل شهید دقایقی در دوران انقلاب انجام می‌گرفت، اظهار می‌دارند: «خانه و خانواده ایشان یكی از خانواده‌هایی است كه انقلاب اسلامی در خوزستان مدیون آن‌ها است.»

نقش شهید در دوران انقلاب اسلامی

شهید دقایقی علاقه وافر به ادامه تحصیل داشت، اما با توجه به ضرورتی كه در عرصه انقلاب و دفاع احساس می‌كرد دانشگاه و تحصیل را ترك كرد و در سال 1358 با یك نسخه از اساسنامه جهاد سازندگی (كه دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه‌ها آن را تنظیم كرده بودند)، به "آغاجاری" رفت و به اتفاق عده‌ای از دوستان، "جهادسازندگی" را راه‌اندازی كرد.

هنوز چند ماه از فعالیت و تلاش همه‌جانبه او در این ارگان نگذشته بود كه طی حكمی (در اوایل مرداد ماه 1358) مسئول تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه آغاجاری شد. با دقت و دلسوزی تمام به عضوگیری نیروهای انقلابی پرداخت و در زمان تصدی فرماندهی سپاه، نمونه و الگویی شد از یك فرمانده متقی و مدبر و كاردان.

یك سال از فرماندهی‌اش در این منطقه می‌گذشت كه به دلیل لیاقت و شایستگی زیاد، برای تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان، به كمك برادر "شمخانی" و سایرین شتافت و با عهده‌دار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشكیل و راه‌اندازی سپاه در شهرستان‌های این استان نمود. با انتخاب و معرفی فرماندهان صالح و لایق توانست خدمات ارزنده‌ای را به این نهاد مقدس ارائه دهد.

در همین مسئولیت و قبل از تجاوز نظامی عراق، ‌زمانی كه از درگیری خرمشهر با خبر شد سریعاً ‌خود را به آنجا رساند و با انتقال سلاح و مهمات (به اتفاق شهید "جهان‌آرا") نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه ایفا كرد.

شهید و دفاع مقدس

به‌دنبال شروع تهاجم سراسری و ناجوانمردانه عراق، به‌عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشكر92  زرهی اهواز حضور یافت و در شرایطی كه با كارشكنی‌های بنی‌صدر خائن مواجه بود در سازماندهی نیروها و تجهیز آن‌ها تلاش گسترده‌ای را آغاز كرد. او به لحاظ احساس مسئولیت ویژه‌ای كه داشت در برخی مواقع در مناطق عملیاتی حاضر می‌شد و به سر و سامان دادن نیروها می‌پرداخت.

در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط عراقی‌ها، با مشكلات زیادی از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهید "علم‌الهدی" در شكستن محاصره سوسنگرد دلیرانه جنگید. در عملیات "فتح‌المبین" نیز در قرارگاه لشكر فجر با سردار شهید "بقایی" (كه در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به‌عهده داشت) همكاری كرد.

 

مسئولیت یگان حفاظت

بعد از عملیات "بیت‌المقدس"، از آنجا كه جنگ حالت فرسایشی به خود گرفت و تحرك جبهه‌ها كم شده بود، منافقین و ضدانقلاب در راستای اهداف استكبار جهانی، دست به ترور شخصیت‌ها و افراد مؤثر نظام و حزب‌الهی‌ها می‌زدند تا نظام را از داخل تضعیف كرده و عقبه جنگ را مختلف نمایند.

ایشان در تاریخ 1/4/1361 به سپاه منطقه یك مأمور گردید و مسئولیت مهم یگان حفاظت شخصیت‌ها را در قم و استان مركزی به‌عهده گرفت و با تدبیر و درایت خاص خود و به‌كارگیری برادران سپاه مخلص و جان بركف، به گونه‌ای عمل كرد كه در دوران تصدی فرماندهان ایشان در این مسئولیت، به لطف خدا هیچ‌گونه ترور و سوءقصدی از جانب منافقین و ضدانقلاب در حوزه مسئولیتی او پیش نیامد.

پس از یك سال و اندی كار و تلاش صادقانه در جهت حفظ سرمایه انسانی انقلاب، هنگامی كه حضرت امام خمینی(ره) در سال 1362 طی فرمانی تأكید خاصی بر حضور افراد در جبهه‌ها نمودند، ایشان بی‌درنگ طی نامه‌ای به فرماندهی، گزارش مشروح فعالیت‌های خود را منعكس و ضمن آن، بدین‌گونه كسب تكلیف كرد: «در شرایطی كه مسأله اصلی سپاه و طبعاً كشور، جنگ است، آیا ماندن و عدم همكاری با سپاه در جنگ نوعی راحت‌طلبی نیست؟» و ضمن آن، درخواست خود را باتوجه به تجربیاتی كه در جنگ اندوخته بود، برای خدمت فعال و حضور در جبهه مطرح ساخت.

 راه‌اندازی دوره عالی مالك اشتر

پس از بازگشت مجدد به جبهه، مسئول راه‌اندازی دوره عالی مالك اشتر (ویژه آموزش فرماندهان گردان) گردید. این اقدام ضروری، در جهت آشنایی هرچه بیشتر برادران عزیزی كه در جنگ تجارب زیادی را كسب كرده و استعداد فرماندهی را داشتند توسط شهید دقایقی صورت گرفت. ایشان با دقت، یكایك آن‌ها را شناسایی و انتخاب كرد تا ضمن آموزش به اصول و مبانی جنگ و آرایش و تاكتیك‌های نظامی، افراد نخبه و توانمند را برای به‌كارگیری در مسئولیت‌های فرماندهی معرفی كند. البته خود ایشان هم در این دوره شركت كرد.

در زمان اجرای طرح مالك اشتر، عملیات "خیبر" در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموش نشدنی، فرماندهی یكی از گردان‌های خط مقدم را به‌عهده داشت. بعد از عملیات خیبر به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان 1363 به پایان رسانید.

پس از مدتی در لشكر 17 علی‌بن ابیطالب(ع) در كنار شهید دلاور "مهدی زین‌الدین" قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشكر، یار دیرینه خود را كمك كرد و با پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشكر، خدمات ارزنده‌ای را به جبهه و جنگ ارائه كرد.

 

 راه‌اندازی تیپ مستقل بدر

هنگامی كه مأموریت راه‌اندازی تیپ مستقل بدر به ایشان واگذار گردید، همان‌گونه كه شعار همیشگی‌اش در زندگی این بود كه هیچ‌وقت نباید آرامش خودمان را در آرامش مادی بدانیم، برای عملی ساختن و تحقق آن تلاشی شبانه‌روزی داشت و تمامی قدرت و امكانات خود را وقف انجام وظیفه الهی كرد و با توكل به خدا و پشتكار و جدیت در مدت كوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایه‌گذاری نماید.

نیروهای رزمنده تیپ همه عاشق او بودند. او در قلوب یكایك آنان جا گرفته بود و آن‌ها اسماعیل را از خودشان و جزو جامعه خودشان می‌دانستند و وجودش را نعمت الهی تلقی می‌كردند.

او فقط از نظر تشكیلاتی فرمانده نبود، بلكه بر قلوب افراد فرماندهی می‌كرد. درحیطه مسئولیتی او نظارت بر نیروهای تحت فرماندهی امری بدیهی بود. از سركشی به خانواده‌های شهدا نیز غافل نبود.

ویژگی‌های اخلاقی

در مطالعه و بالابردن آگاهی و معلومات خود جدیت خاصی داشت و تا آخر عمر پُر بركتش از تحصیل دانش باز نماند. ایشان با استفاده از فرصتی كه برایش در قم و استان مركزی پیش آمده بود، در كنار وظیفه حساس و مهم فرماندهی و حفاظت از شخصیت‌ها و كادرهای انقلاب، به فراگیری ادبیات عرب، تفسیر، ‌اخلاق و تاریخ اسلام پرداخت.

انس با قرآن از شاخص‌ترین خصوصیت او بود. حتی در اوج مشكلات و گرفتاری‌ها از تلاوت قرآن نیز غافل نمی‌شد. از همسر محترم ایشان نقل شده كه او سالی سه بار قرآن را ختم می‌كرد.

روحیه‌ای كه بیش از هر خصیصه و صفت دیگر در تمامی مراحل زندگی بدان پایبند بود، پذیرش خطای خود بود. بدین معنی كه اگر احساس می‌كرد كه با فعل و حركت خود در رابطه با فردی دچار خطا شده، هرچند كه از نظر مسئولیت و شرایط سنی از طرف مقابل خود بالاتر بود، در صدد اعتراف به خطا برمی‌آمد و از آن فرد پوزش می‌طلبید.

با افراد مختلف و خطاكار بشدت برخورد می‌كرد و همیشه رعایت جوانب شرعی را در تنبیهات و برخوردها متذكر می‌شد.

تواضع و فروتنی او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود كه مثل یك بسیجی و یك رزمنده عادی در چادرها زندگی می‌كرد. در كارها به آنان كمك می‌كرد و در برخوردهایش خیلی‌ها تصور نمی‌كردند او فرمانده یگان باشد. در اولین برخورد با او، صفت تواضع زودتر از صفات دیگر جلوه‌گر می‌شد. رزمندگان اسلام او را الگوی واقعی یك انسان مجاهد و وارسته می‌دانستند.

با همه مسئولیت‌های سنگین و دشواری كه برعهده داشت هیچ‌گاه در چهره‌اش آثاری از خستگی یا كسالت ظاهر نبود. لبخند مداوم او در مقابله با سختی‌ها برای همه نیروها درس بود.

در اوج ناملایمات و فشارها و نارسایی‌ها، برخورد شایسته‌ای با نیروهای تحت امر داشت. ایشان عموماً در كارها با نیروهای خود مشورت می‌كرد و به رای و نظر آن‌ها توجهی خاص داشت.

صبر و حوصله و سعه‌صدر از صفات بارز وی بود. در مقابل تمام مشكلات و مسائل با شمشیر صبر به مقابله برمی‌خواست.

خلوص و سكوت و وقارش در فرماندهی تحسین برانگیز بود. جاذبه او باعث شده بود كه در تمامی صحنه‌ها حتی در داخل خانواده رزمندگان از مكانی ویژه برخوردار شود. تدبیر و كاردانی وی موجب تقویت روزافزون جایگاه او در بین افراد شده بود.

در زندگی مادی خود مرحله ساده‌زیستی را پشت‌سر گذاشته بود و به بذل و ایثار توجهی خاص داشت و در مواقع ضروری حتی حقوق خود را جهت رفع نیازمندی‌های نیروهای تحت امر خود خرج می‌كرد.

او انسانی بود كه در راه حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی دست از آلایش‌های دنیا شسته بود و دل به محبت حق سپرده بود.

 نحوه شهادت

این شهید بزرگوار در عملیات "عاشورا" و "قدس 4" و همچنین "كربلای 2، 4 و 5" در سمت فرماندهی تیپ، خالصانه انجام وظیفه نمود و یگان او جزو یگان‌های مؤثری بود كه در موفقیت رزمندگان اسلام نقش چشمگیری داشت.

بالاخره هنگامی كه در عملیات كربلای 5 برای انجام مأموریت شناسایی، با یك دستگاه موتور سیكلت عازم محور بود، در مسیر راه مورد اصابت بمباران هواپیماهای رژیم متجاوز عراق قرار گرفته و به لقای حق می‌شتابد و در اوج اخلاص و ایثار با نوشیدن شربت شهادت، روح تشنه خود را سیراب می‌كند. واقعه شهادتش در روز 28 دی ماه 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه روی داد.

 وصیت‌نامه شهید دقایقی

بسمه تعالى

ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین

خدایا امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و كافران پایدارى كنند و سپس بر آنان غلبه كنند. خدایا شهادت می‌دهم كه غیر از تو خدایى نیست و محمد(ص) رسول و فرستاده توست و على(ع) وصى رسول خداست. سلام بر خاندان عصمت و طهارت، درود بر خمینى كبیر، سلام بر روحانیت متعهد و امت حزب الله

خدایا! از تو می‌خواهم در هنگامی‌كه شیطان سستى به سراغم مى‌آید او را دور سازى و مرا قوت و آرامش عطا فرمائى كه: لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم

پدرو مادر گرامى! در مقابل شما شرمنده‌ام كه توفیق خدمت به شما و اجراى حقوق شما خیلى كم نصیبم گشت، بدانید كه: انالله و اناالیه راجعون

خداوند به شما صبر فرماید و شما از جمله كسانى باشید که مردم و خصوصا خانواده شهدا و اسرا و معلولین را دلدارى بدهید، من هم دعاگوى شما هستم.

همسر محترمه: در مدت 5 سال زندگى از خصوصیات خوب تو بهره بردم. مرا بسیار احترام كردى كه لایق آن نبودم، پیوند من و تو با شعار اسلام و قرآن شروع ‌شد و بعد سعى نمودیم كه هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و كلام اسلام را پیاده كنیم و خوب می‌دانى كه راه من هم در ادامه این زندگى در به‌عمل در آوردن عقیده به اسلام بوده‌است. چطور می‌توانستم در خانه مانده باشم و كارى نكنم درصورتی‌كه جان و مال امت مسلمان ایران به سوى  جبهه سرازیر است. انسان در برخورد با مصائب و مشكلات است كه لذت ایمان و توجه به خدا را درك مى‌كند و اگر رفتن من مصیبتى برایت باشد میدانى كه: الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون

در تربیت ابراهیم و زهرا سعى خود را بنما، براى آن‌ها دعا مى‌كنم و امیدوارم افرادى مفید براى اسلام و خط ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و ولایت فقیه باشند و بعد از من سعى كن با مشورت آقایان علما منطقى‌ترین راه را براى خود انتخاب بنمایى، كه انشاءا... اگر بهشت نصیبم شد یكدیگر را در آنجا ملاقات كنیم، انشاءالله با صبر و استقامت خود، كه داشته‌اى و خدا بیشتر به تو بدهد، اسوه‌اى در جامعه خود باشى.

برادران و خواهران محترمه: براى شما نیز آرزوى صبر و استقامت در پى‌گیرى اهداف اسلامى دارم انشاءالله بتوانید با كار و فعالیت، خود را بیش از پیش وقف پیشرفت راه خدا و اسلام كنید، پیش بردن اسلام در جهان، جهانى كه پر از فسق و فجور است تلاش و ایثار می‌خواهد؛ در راه حسین(ع) سیدالشهدا رفتن، حسینى شدن می‌خواهد. انشاءالله در پیروى از راه امام امت ،خمینى عزیز كه همان راه خدا و قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است موفق و موید باشید.

دیدن برادران رزمنده در خط اول كه با آرامش مشغول نماز هستند و با متانت نیروهاى دشمن و تانك‌هاى آن را مى‌بینند و با سلاح مختصر با آنان مقابله مى‌كنند، از تجلیات حسینى شدن این امت است كه مرا به وجد آورده است، حقوق شما را آن‌طوری‌كه باید رعایت ننموده‌ام انشاءالله مرا ببخشید، من هم دعاگوى شما هستم.

خدمت كلیه اقوام و فامیل و دوستان و آشنایان سلام عرض مى‌كنم و براى آنان توفیق در خط اسلام و قرآن بودن را آرزومند هستم از اینكه نتوانستم حقوق شما را به‌خوبى رعایت كنم انشاءالله مرا ببخشید. از همه شما التماس دعا دارم.

والسلام على عباد ا... الصالحین

جمادى الثانى 1404 روز وفات فاطمه زهرا (س) اولین منادى حق ولایت و وصایت اهل بیت عصمت و طهارت.