رضا شکری پور

شهید رضا شکری پور

تاریخ شهادت:
۲۸ خرداد ۱۳۶۵
تعداد بازدید ۴۸۶۲ بار
شهید "رضا شکری پور" در دوازدهم اسفند ماه 1335 در همدان متولد شد. دوران كودكی را پشت‌سر گذاشت و در سال 1342 وارد دبستان شد. محبت خاصی نسبت به اهل‌بیت پیامبر بزرگ اسلام(ص) به خصوص حضرت اباعبدالله الحسین(ع) داشت. در ماه‌های محرم و صفر بیشتر شب‌ها در مسجد به سر می‌برد.
او بعد از این‌که مدرك قبولی دوره راهنمایی را گرفت وارد هنرستان دیباج شد. در این دوره به ورزش دو و میدانی روی آورد و در چند رشته مثل پرش طول، دو پنج هزار متر و پرتاب نیزه شركت کرد. او در چند مسابقه موفق شد مدال‌هایی را کسب کند. بعد از این‌که مدرک پایان تحصیلات دبیرستان را گرفت، در سال 1356 به خدمت سربازی رفت. بعد از گذراندن آموزش نظامی در یكی از پادگان‌های ارتش در استان آذربایجان غربی، خدمت نظام وظیفه را به پایان رساند.
او که از گذشته در مبارزه با حکومت خیانت‌کار شاه فعالیت داشت، در سال 1357 که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد، در استان همدان برای پیشبرد اهداف انقلاب به مبارزاتش شدت بخشید.
سال 1358 به تهران رفت. در رشته فنی تحصیل کرده بود و به این كار نیز علاقه داشت، به كار نصب شوفاژ مشغول شد. مدتی بعد به همدان برگشت و در كار پخش روغن و همكاری با بنیاد مستضعفان مشغول فعالیت شد.
در این دوران با همکاری شهید "احسان تقی پور" اقدام به تشكیل پایگاه مقاومت بسیج ناحیه 14 همدان در منطقه "چمن چوپان‌ها" کرد. جنگ تحمیلی شروع شده بود و او به دنبال این بود که در جبهه حضور یابد، حضور در شهر با روح بزرگ و افكار انقلابی او سازگار نبود.
در مردادماه 1360 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همدان درآمد. او را به نام حاج رضا شکری پور می‌شناختند، در حالی‌که به سرزمین وحی نرفته بود و اعمال حج را نیز انجام نداده بود. به گفته دوستان و همرزمانش روح بزرگ او در طواف خانه خدا و سعی صفا و مروه شركت كرده و حاجی شده بود. در یك مقطع زمانی در همه جا از او به نام حاج رضا یاد می‌شد. بعد از شهادتش یكی از دوستان نزدیك او به نیت ایشان اعمال حج عمره مفرده را انجام داد.
پس از عضویت در سپاه مدتی آموزش نظامی دید. بعد از پایان این دوره آموزشی به دلیل موفقیت در دوره به فرماندهی یکی از گردان‌های آموزشی و مدتی بعد به فرماندهی پادگان آموزشی منصوب شد.
او فرماندهی بود که هر آموزشی را به نیروهای تحت امر خود می‌داد، خود نیز رعایت می‌كرد. او در پشت جبهه بود اما علاقه زیادی به شركت در جبهه و جنگ داشت. در همین مدتی که فرمانده پادگان آموزشی بود موفق شد چند بار در عملیات و خط مقدم جبهه حضور یابد.
او در امر پاكسازی مناطق آلوده كردستان به ضد انقلاب، در تیپ ویژه شهدا به فرماندهی سردار شهید "کاوه" مجاهدات زیادی انجام داد. پس از مدتی به همدان آمد و به فرماندهی پادگان آموزشی قدس انتخاب شد. پس از مدتی انجام وظیفه در این سمت به‌خاطر شوق علاقه‌ای كه به حضور در جبهه داشت به لشکر انصارالحسین(ع) رفت و در عملیات "والفجر 5" فرماندهی گردان 151 مسلم‌ابن عقیل را به‌عهده گرفت. او در این عملیات همراه با شهید "رضا محرمی" تمام اهداف مأموریت خود را محقق ساختند. همیشه از شجاعت و شهامت همرزمان شهیدش در این عملیات سخن می‌گفت.
با گذر ایام و ضرورت حضور نیرهای زبده در رده‌های مختلف یگان‌های جنگ، او مسئولیت معاون رئیس ستاد لشکر انصارالحسین را به‌عهده گرفت. پس از مدتی با حفظ سمت، مسئولیت واحد آموزش نظامی را نیز پذیرفت. او مسئولیت غیر رزمی داشت اما با حضور درعملیات و خطوط مقدم جبهه رشادت‌های غیر قابل وصفی از خود نشان داد از جمله در محورهای میمك و سومار.
پس از به اسارت درآمدن فرمانده گردان 154 حضرت علی‌اكبر(ع)، سردار "رضا مستجیری"، رضا شکری پور فرماندهی این گردان را عهده‌دار شد و نیروهای گردان را آماده نبرد با دشمنان كرد. این گردان با فرماندهی رضا شکری پور در عملیات "والفجر 8" افتخارات زیادی نصیب نیروهای مسلح و مردم ایران کرد، به جرأت می‌توان گفت فرماندهی شهید شكری پور باعث شد نیروهای دشمن در جاده ام‌القصر زمین‌گیر شوند.
بعد از این عملیات سردار "محسن رضائی"، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس گفت: «گردان 154 لشکر انصارالحسین(ع) گردنه احد را برای اسلام حفظ کرد. دلیلش این بود كه اگر عراق از این نقطه موفق به پیشروی می‌شد نیروهای ما در سایر محورها در محاصره می‌افتادند و در نهایت فاو سقوط می‌كرد.»
او در این عملیات مجروح شد؛ با اصرار زیاد او را به پشت جبهه منتقل كردند؛ در موقع انتقالش به پشت خط می‌گفت: «روی صورت مرا بپوشانید تا روحیه نیروها با دیدن من ضعیف نشود.» بعد از عمل جراحی در آبادان حاج رضا را به تهران اعزام کردند. او مدتی در بیمارستان نیروی دریایی بستری بود. دوستان و همرزمانش دسته دسته به عیادتش می‌آمدند. وقتی از او جویای وضع جسمی‌اش می‌شوند، می‌گوید: «خوب است. این دكترها چرا ما را مرخص نمی‌كنند. ما باعث زحمت و خرج برای جمهوری اسلامی هستیم. چون برای ما پول خرج می‌كنند، ما باید برای انجام وظیفه به جبهه برویم.»در 28 اسفند ماه 1364 او را به همدان منتقل می‌كنند تا در منزل خود بستری شود. او سفارشات لازم را به نیروهای گردان می‌كرد كه مبادا قصور و كوتاهی در مورد جنگ روا بدارند.
در ایام فراغت با مادرش صحبت می‌كرد و او را به صبر و شكیبایی دعوت می‌نمود. با بی‌حجابی و بی‌بند و باری جوانان سخت مخالف بود و از آن رنج می‌برد، می‌گفت: «می‌ترسم ما برویم و این مسائل منكرات و فساد حل نشود.» در صحبت‌هایش تأكید داشت كه پیام‌ها و رهنمودهای امام بزرگوار را باید اطاعت كنیم و به حضرت امام عشق و علاقه زیادی داشت. از دروغ و غیبت سخت بی‌زار بود و می‌گفت: «این دنیا محل آزمایش است، ما باید صبر كنیم از امتحان خوب بیرون بیایم.» به دید و بازدید از فامیل و دوستان اهمیت بسیار می‌داد و هر نوبت كه می‌خواست به جبهه برود از همگان طلب حلالیت می‌کرد. برادرش می‌گوید: «موقعی كه مجروح و در خانه بستری بود با بچه‌اش زیاد گرم نمی‌گرفت و وقتی به او می‌گفتیم چرا این كار را می‌كنی؟ می‌گفت: نمی‌خواهم به من عادت كند.»
بعد از بهبودی نسبی و در خرداد ماه 1365 به جبهه رفت. در آن زمان گردان 154 در جبهه خرمشهر مشغول پدافند بود.
نیروهای دشمن در جبهه جزیره مجنون جنوبی عملیاتی را انجام داده و دو خاكریز نیروهای خودی را تصرف کرده بود. از آنجا كه جزایر مجنون برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار بود، حاج رضا با عده نیرو که در اختیار داشت برای مقابله با نیروهای متجاوز دشمن به جزیره مجنون اعزام می‌شود. او در دفاع از جزایر مجنون به سختی مجروح می‌شود. فرمانده لشکر اصرار می‌كند او برگردد عقب اما حاج رضا قبول نمی‌كند و اظهار می‌دارد ما در جزیره هزاران شهید داده‌ایم و سزاوار نیست آنجا را از دست بدهیم.
او در شب عملیات كه به قصد تصرف خاكریزهایی تصرف شده توسط دشمن در 28 خرداد 1365 از ناحیه دست و پا مورد اصابت تركش قرار می‌گیرد اما به پشت جبهه برنمی‌گردد تا عملیات به نتیجه برسید و خاكریزهای مورد نظر پس‌گرفته شود.
او به وعده‌اش عمل می‌کند و مواضع سقوط کرده را دوباره از دشمنان باز پس می‌گیرد، اما در صبح روز عملیات در حالی‌كه از مواضع تصرف شده پدافند می‌كرد، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله غناسه دشمن قرار می‌گیرد و به درجه عظیم شهادت نائل می‌شود.
وصیتنامه شهید رضا شکری پور
ای برادران پاسدار! بدانید که مسئولیت، بس سنگین و دشوار؛ راه، دراز و هدف نیز بسیار مقدس است. شما که با پیروی و همراه بودن با روحانیت پیشرو این راهید، کوشش کنید که مبادا از مسئولیت محوله شهدا غافل و از پیروزی‌های مقطعی به خود مغرور شوید. تا توان دارید به جبهه بروید و جهت تحقق دستورات خداوند با دشمنان کافر جهاد کنید. انشاالله بعد از پیروزی یا در صورتی که خداوند تبارک و تعالی شما را پذیرفت و شهید شدید، تازه وظیفه یک فرد مسلمان را انجام داده‌اید. تمام اعمال ما وظیفه‌ای است که خداوند بر ما مقرر کرده است و ما نیز باید آن را انجام دهیم. خداوند متعال به رسول خود چنین فرمود: «تو وظیفه‌ات را انجام بده؛ حالا مردم می‌خواهند بپذیرند یا نپذیرند.»
ای امت شهیدپرور! بدانید که خداوند انسان‌ها را همیشه مورد امتحان قرار می‌دهد؛ زیرا دنیا محل آزمایش است، منتها در سطح علم، آگاهی، صبر و مقاومت انسان. مثلاً امتحان حضرت ابراهیم(ع) این است که به خاطر ایمان به خدا از طرف کفار در آتش انداخته شد و در همان حال ملائک تقاضا می‌کنند که به او کمک کنند و او نمی‌پذیرد و اعلام می‌کند: «خداوندی که مبلغ او هستم، مرا یاری می‌کند»؛ و به فرمان خداوند آتش بر او گلستان می‌شود.