مسعود آقابابایی

شهید مسعود آقابابایی

تاریخ شهادت:
۱۲ بهمن ۱۳۶۰
تعداد بازدید ۲۹۴۹ بار
زندگی‌نامه

در فروردین ماه سال 1341 در شهر اصفهان مسعود چشم به جهان گشود. او در هفتمین پائیز زندگی به مدرسه رفت و در زمان تحصیل به جمع مبارزان پیوست و در مقابل رژیم پهلوی فریاد عدالت خواهی سر داد. در زمان اوج‌گیری انقلاب در شب‌های سرد زمستان به محافظت از شهر و پاسداری از خیابان‌ها پرداخت. تا این که انقلاب به پیروزی رسید.

 

در مسایل سیاسی از شهید بهشتی و رجایی دفاع می‌کرد و بعد از شهادت این دو بزرگوار گفت: اسلام به این خون ها احتیاج دارد.
اقامه نماز و روزه‌های مکرر در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به توصیه امام(ره) از خصوصیات بارز او بود. وی در این زمان برای کمک به برادران روستایی به روستا رفت و با آغاز جنگ به نبرد با دشمن بعثی روی آورد. بعد از طی یک دوره یک ماهه به کردستان اعزام شد و ده روز بعد قدم بر خاک شوش نهاد.
روز دوازدهم بهمن ماه سال 1360 روز وصل بود. مسعود در سن 19 سالگی بر اثر اصابت گلوله به دیدار حق شتافت و جرعه نوش خوان گسترده الهی گشت.
وصیت نامه شهید مسعود آقابابایی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

به نام خدایی که ما را بر تمام موجودات برتری بخشید. به ما عقل داد تا بتوانیم فکر کنیم دست داد تا بتوانیم در راه دین و مذهب خود بکوشیم. من به جبهه می‌روم تا شاید بتوانم با ریختن خون خود خدمتی به اسلام و ضربتی به روح ناپاک دشمنان منافق بزنم و اسلام را به کمک دیگر برادران همرزم و به رهبری نایب امام زمان (عج) یعنی امام خمینی بر تمام جهان طنین افکن کنم. من از همه فامیل‌ و وابستگان می‌خواهم که اگر خدا خواست به شهادت نائل گشتم برای من گریه نکنند. بلکه روز تولد مرا در نظر بگیرند . وقتی در ایران انقلاب شد آمریکا در صدد نابود کردن این انقلاب خدایی برآمد و به همین علت جهت جنگ ایران و عراق را پیش گرفت و از طرفی به تبلیغات سوء خود علیه این انقلاب برآمد، دشمن فکر می‌کرد که در عرض یک هفته می‌تواند ایران را به تصرف خود درآورد. اما دشمن کورخوانده بود. چه بسا می‌خواست با یاران خود به مبارزه درآید، زیرا این خائنین نمی‌دانند که ما سربازان امام زمان (عج) هستیم و تا ظهور بر حق امام زمان (عج) به مبارزه علیه دشمنان اسلام ادامه خواهیم داد. دشمنان اسلام نمی‌دانند که ما مردم کوفه نیستیم بلکه 72 تن یار امام برحق حسین بن علی(ع) هستیم. اگر خدای متعال از سر گناهانم درگذشت و مرا بخشید که فکر نکنم زیرا آنقدر من خوار و ذلیل هستم که هرکاری بکنم نمی‌توانم گناهان خود را پاک کنم. مگر به لطف خدای متعال و اگر به خواست خدا به شرف شهادت نائل گشتم. مرا در گلستان شهداء دفن کنید.