محمود آذرارجمند

شهید محمود آذرارجمند

تاریخ شهادت:
۰۹ دی ۱۳۶۱
تعداد بازدید ۱۸۴۶ بار

زندگی‌نامه

در میان سوز و سرمای زمستان گرمای حضور محمود در تاریخ 9 اسفند 1336 خانه کوچک و محقر آذرارجمند را در شهرستان لنگرود لطفی دیگر بخشید. او دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و با آغاز دوره جوانی به خدمت سربازی رفت، اما در سال 1357 همزمان با پیام تاریخی امام (ره) مبنی بر ترک پادگان‌ها از آنجا فرار نمود و به جمع تظاهرکنندگان پیوست. محمد در سال 1358 برای انجام فریضه حج به مکه معظمه رفت و در بازگشت به ایران با اولین کاروان لشگر25 کربلا راهی دیار نور و جبهه‌های حق علیه باطل شد.

آذرارجمند در عملیات‌های بسیاری شرکت نمود. او چندی بعد فرماندهی تیپ اطلاعات و عملیات لشگر25 کربلا را بر عهده گرفت و سرانجام در روز پنجشنبه مورخه 9 دی 1361 در سن 25 سالگی در جمع ستارگان درخشان راه سرخ شهادت قرار گرفت.

خاطراتی از شهید

پتوی عراقی
تازه به منطقه رسیده بودیم حاج محمود برای سرکشی وارد مقر شد، با دیدن بچه‌های لنگرود شوق عجیبی پیدا کرد از نماینده‌مان پرسید، آیا کمبودی دارید؟» یکی از بچه‌ها به من اشاره نمود و گفت:«به او پتو نرسیده است؟» حاجی چیزی نگفت، فقط در خصوص وضع منطقه توضیحاتی را به بچه‌ها داد و رفت ، پاسی از شب گذشت، ناگهان حاجی را در کنار خودم دیدم بسته پتوی را در دست داشت، شگفت زده به پتو نگاه کردم، بسته بندی جالبی داشت حتی در شهرها نیز اینچنین بسته بندی برای پتو نبود، پرسیدم:«حاجی از کجا آوردید؟» با خنده پاسخ داد:«برادران عراقی برای رفیق ما فرستاده‌اند» او شبانه به انبار عراقی‌ها رفته و از آنجا برای من پتو آورده بود، باورم نمی‌شد، شجاعت بی‌حد و مهربانی وافرش قلب انسان را می‌لرزاند.

بلندگوی خاطره‌انگیز
ستاد تبلیغات عراق هراز چندگاهی برای تضعیف روحیه رزمندگان دست به اقداماتی می‌زد آن روز نیز شگرد تازه‌ای یافته بود، با نصب بلندگو در ناحیه‌های مختلف اقدام به پخش موسیقی مستهجن نمود، چند روز گذشت بچه‌ها از این وضعیت ناراحت بودند، حاجی گفت:« باید در خصوص این موضوع فکری کرد، انشا‌الله امروز برایشان تصمیمی خواهم گرفت» ساعتی گذشت هرکس مشغول انجام کاری بود، که حاجی از پشت خاکریز بلندگو در دست به پائین آمد، نیروها با مشاهده او یکباره فریاد شادی سردادند محمود تمام سیم‌ها و بلندگوهای عراق را جمع کرده بود.
فرازی از وصیت‌نامه شهید محمود آذرارجمند

« ...کسی که مرا طلب کند، می‌یابد و کسی که مرا شناخت، عاشقم می‌شود و کسی که عاشقم شد، من هم عاشق او می‌شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را شهید می‌کنم و کسی را که شهید کنم دیه او بر من است، و کسی که دیه او بر من باشد من دیه او هستم، پس به راستی که شهادت یک نعمت الهی است و دری است از درهای بهشت و بدین محبت است که می‌بینم مردان الهی همیشه در مناجات‌ها و راز و نیازها و دعاهایشان این گونه می‌خواهند که:
خدایا شهادت در راه خودت را نصیب ما کن ...

سعی کنید که مسلمان واقعی باشید و در خط اسلام راستین و خط امام یعنی خط اسلام باشید . اطاعت از ولایت فقیه کنید که اطاعت از خداست و سر پیچی کردن از ولایت فقیه سرپیچی از دستورات خداوند است... »