رضا شاکری

شهید رضا شاکری

تاریخ شهادت:
۲۵ بهمن ۱۳۶۴
تعداد بازدید ۲۱۳۶ بار
رضا شاکری در سال 1329 در روستای المشیر از توابع شهرستان قائم‌شهر دیده به جهان گشود.
وی در محیط ساده و بی‌آلایش و باصفای روستا و در جو مذهبی و روحانی از خانواده‌ای متدین رشد کرد و با آموزه‌ها و احساسات دینی پرورش یافت.
پیش از ورود به مدرسه به همراه پدر و سایر دوستان در مجالس مذهبی شرکت فعال داشت و در مکتب‌خانه مشغول آموزش قرآن‌مجید شد.
رضا از سن 7 سالگی تحصیلات دوره ابتدایی را در یکی از روستاهای همجوار آغاز نموده و آن‌ را با موفقیت به پایان رساند. او در میان دیگر شاگردان مدرسه از لحاظ اخلاقی، دینی و تواضع ممتاز بود همزمان با تحصیل با توجه به کمی سن به کمک پدر در امور کشاورزی می‌پرداخت ضمن این‌که ایشان فرزند ارشد خانواده بود در امور خانه و مراقبت از سایر فرزندان اهتمام می‌ورزید، به علت عدم وجود مدرسه راهنمایی و عدم امکانات لازم در تردد به شهر ناگزیر ترک تحصیل نموده و به کار کشاورزی در کنار پدر مشغول شد. تا این‌که در سن 18 سالگی به خدمت سربازی اعزام و در منطقه مریوان خدمت نظام وظیفه را سپری نمود.

سپس در شرکت سهامی برق مازندران(بابل) مشغول به کار شد و آن‌گاه به اداره برق شهرستان قائم‌ منتقل شد. در سال 1354 با خانواده‌ای مذهبی ازدواج نمود که ثمره این ازدواج 4 دختر و یک پسر می‌باشد.

 

فعالیت‌های قبل از انقلاب اسلامی:


شهید شاکری که فردی پاک‌سرشت و با صداقت بود به‌دلیل ارتباط نزدیک با روحانیت و داشتن خانواده‌ای مذهبی از همان نوجوانی به مسائل مذهبی گرایش پیدا کرد و در مجالس دینی و هیئت‌ها که بیشتر در منازل برپا می‌شد شرکت می‌کرد و ذهن و قلبش از معرفت ایمان لبریز گردید.
در سال 1354 با شرکت در جلسات مذهبی شهرستان بابل فعالیت علیه طاغوت را عملاً آغاز کرد و به خاطر انجام فرایض دینی و حفظ شعائر مذهبی و برخورداری از حس مسئولیت اجتماعی به‌عنوان فردی شاخص و مذهبی در محل کار و زادگاهش مطرح شد و در دوران انقلاب اسلامی با عشق به امام و تنفر از رژیم منحوس پهلوی فعالیت چشمگیری در توزیع اعلامیه‌های امام خمینی(ره) و شرکت در تظاهرات شهرستان بابل و قائم‌شهر انجام می‌داد.
شهید شاکری با آگاهی کامل و خشم نسبت به رژیم پهلوی در اثنای مبارزه در کنار دوستان خود در روستای المشیر در چند مرحله با عوامل ناآگاه رژیم درگیر شده که در این رابطه تحت تعقیب مأمورین ساواک قرار گرفته بود.
شهرستان بابل به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی مأمورین ساواک او را دستگیر می نمایند که پس از چندی آزاد می‌گردد. رضا در سال 1356 به‌علت علاقه وافر به مراکز مذهبی و روحانیت به‌همراه مرحوم حجت‌الاسلام بابایی در ترمیم و بازسازی مسجد مسلم‌بن عقیل روستا داوطلبانه و خالصانه نقش مؤثری ایفا نمود و نسبت به برق‌رسانی و سیم‌کشی منازل افراد محروم روستای المشیر به‌طور داوطلبانه و رایگان اقدام می‌نمود.

فعالیت‌های پس از پیرزوی انقلاب اسلامی:


رضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظام اسلامی با شور و علاقه فراوان برای خدمت به نظام اسلامی کمر می‌بندد و در جهت تحقق آرمان‌های انقلاب از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد، در محل کار خویش اداره برق شهرستان بابل با همکاری دوستان انقلابی‌اش انجمن اسلامی را تشکیل داده و به فعالیت‌های مذهبی و انقلابی خود ادامه می‌دهد.
در سال 58 به اداره برق شهرستان قائم‌شهر انتقال یافته و با شناسایی دوستان مذهبی و انقلابی به اتفاق یکدیگر به فعالیت‌های خود ادامه می‌دادند به‌گونه‌ای که با همکاری آن‌ها اقدام به تشکیل بسیج و پایگاه مقاومت اداره می‌نمایند.
همزمان در روستا با نیروهای مذهبی و انقلابی فعالیت داشت و در قالب عضویت پایگاه مقاومت بسیج و انجمن اسلامی همکاری می‌نمود از طرفی چون رضا در منطقه سیدمحله قائم‌شهر سکونت داشت با نیروهای حزب‌الهی حسینیه اباذر سیدمحله در تشکیل انجمن اسلامی و پایگاه مقاومت همکاری نزدیکی داشت.

رضا در دوران مبارزه با گروه‌های منحرف و منافقین شهرستان قائم‌شهر نقش فعالی داشت. شهید در کنار فعالیت‌های سیاسی‌- فرهنگی و اجتماعی شبانه ادامه تحصیل می‌داد تا مدرک دوم متوسطه را دریافت می‌نماید.

 

دوران دفاع مقدس:


با شروع جنگ تحمیلی رضا خود یک بسیجی دلباخته امام خمینی و از نیرو‌های مذهبی و دلسوخته انقلاب بود همواره برای اعزام به جبهه‌های نبرد اعلام آمادگی می‌نمود و با مراجعه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قائم‌شهر قصد رفتن به جبهه‌ها را داشت که به‌دلیل ناراحتی جسمی(دیسک کمر) از اعزام وی مخالفت می‌شد؛ از این‌رو بی‌درنگ نسبت به معالجه خود اقدام نمود و با حصول بهبودی نسبی با سختی توانست دوره آموزش اعزام به جبهه را سپری نماید.
نخست در سال 1362 به‌عنوان نیروی رزمی به جبهه‌ها اعزام شد و در منطقه دهلران در عملیات والفجر 6 به‌عنوان رزمنده شرکت نمود. که پس از بازگشت با روحیه‌ای شاداب و خندان اعلام نمود در منطقه کاملاً‌ حالم خوب بود و دیسک کمرم بهبود کامل یافت.

رضا مجدداً با کاروان راهیان محمد رسول‌الله(ص) به جبهه حق علیه باطل اعزام شد و در عملیات والفجر 8 شرکت فعال داشت.

 

ویژگی‌های اخلاقی:

 

او فردی خوش‌اخلاق، متواضع و فروتن بود. او همراه با اعتقادات دینی خود زندگی می‌کرد و قلبی مهربان و رئوف داشت، مناعت طبع و سخاوت او در بین دوستان زبانزد بود. درکارهای سخت و دشوار عموماً پیش‌قراول بود. در برابر مشکلات خونسرد و شکیبا بود نسبت به دوستان بسیار وفادار و در انجام کارها شکیبا بود نسبت به دوستان بسیار وفادار و در انجام کارهای گروهی انعطاف پذیر بود. به همین‌خاطر همه به او علاقه‌مند بودند، نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات جدی بود، نسبت به نماز اهمیت خاصی قائل بود. و حق نماز را به زیباترین وجه ادا می‌کرد. به خواندن نماز شب اهمیت می‌داد، به‌گونه‌ای که عطر دل‌انگیز تقدس و معنویت از سراسر وجودش به مشام می‌رسید. درباره حق‌الناس وسواس عجیبی داشت. فردی بخشنده بود و نسبت به پدر و مادرش احترام خاصی قائل بود و برادرانش را احترام می‌کرد.
شهید رضا شاکری در عملیات والفجر 8 که به‌عنوان جانشین گروهان مشغول انجام وظیفه بود؛ پس از پیشروی و دستیابی به اهداف موردنظر در کنار سایر همرزمان در حالی‌که در سنگر خود حضور داشت بر اثر اصابت گلوله مستقیم توپ در تاریخ 64/11/25 به شهادت رسید و هم‌چون مولایش امام حسین(ع) سرش از بدن جداگردید و مانند علمدار کربلا دستش از پیکر جدا گردید و با عروجی عاشقانه به دیار حق شتافت.

وصیت‌نامه شهید رضا شاکری:


اِنْفِروُا خِفافاً و ثِقالاً و جاهِدُوا بِآموالکُمْ و اَنْفُسِکُمْ فی سبیل الله ذلِکُم خَیرٌ لکم ان کنتم تعلمون.
برای جنگ با کافران سبک بار و مجهز بیرون شوید(با فوج پیاده و سواره آسان یا مشکل) در راه خدا با مال و جان جهاد کنید این کار شما بسی بهتر خواهد بود اگر مردمی با فکر و دانش باشید.
الذینَ اَذا اَصابَتْهُمْ مصیبه قالُوا اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعوُنْ.
آنان‌که چون به حادثه سخت و ناگوار دچار شوند صبوری پیش گرفته، گویند: ما به فرمان خدا ‌آمده و به‌سوی او رجوع خواهیم کرد.
لااله الاالله، محمد رسول‌الله، علی ولی‌الله، معبودم الله، هادیم رسول‌الله، کتابم کلام‌الله، امام بقیه‌الله، راهم سبیل‌الله، هدفم لقاء‌الله، بر زبانم ذکر الله، در نهانم حب‌ الله، حزبم الله، رهبرم روح‌الله، و به‌نام الله ما پیروز هستیم؛ تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کرده و آن را حفظ کنیم، کشته شویم، تکلیف را عمل کرده بکشیم هم تکلیف را عمل کردیم. ان‌شاء‌الله موفق خواهیم شد.
پدران، مادران، برادران، الآن اسلام در مقابل کفر واقع شده و شما باید از اسلام دفاع و حمایت کنید. دفاع یک امر واجبی برای همه‌کس می‌باشد هرکس هر مقدار قدرت دارد باید دفاع کند و ما با سلاح ایمان و اسلام به پیش خواهیم برد. درود و سلام بر خاتم انبیاء وصی او علی مرتضی و خاندان او. و پیشوایان هدایت و سرور بشریت و راهنمایان طریق توحید و حقیقت و با درود و سلام خداوند بزرگ بر سرور و سالار شهیدان حسین‌بن علی(ع) که به ما درس شجاعت و شهامت آموخت. با درود و سلام خداوند بر شهیدان انقلاب اسلامی و شهدای مفقودالاثر که جنازه‌شان در کربلای ایران روی قله‌های دهلران و قله‌های دیگر خوزستان و غرب کشور افتاده؛ با سلام و درود بر خانواده‌های شهدا که بهترین عزیزان خود را برای انقلاب اسلامی ایران هدیه نمودند. با سلام و درود خداوند برمنجی عالم بشریت آن عدالت‌گستر جهان آقا امام زمان(عج) سلام و درود خداوند بر امام بزرگوار و امید مستضعفان و محرومان جهان حضرت امام خمینی روحی له الفدا.
سلام و درود خداوند بر شیرمردان تاریخ، زاهدان شب و شیران روز مجاهدان صحنه حق و بر شما مردم حزب‌الله، بنده علاقه زیادی داشتم که از اوایل جنگ به جبهه روانه شوم ولی به علت ضعف بدنی و بیماری‌های جسمی نتوانستم به جبهه بروم؛ از این جهت خیلی ناراحت بودم ترسیدم که روزی از دنیا بروم که یک بار به جبهه نرفته باشم و جواب خداوند و امام عزیز را چگونه بدهم؛ لذا نتوانستم تحمل ماندن در پشت جبهه را بکنم. مدت‌ها دنبالش را گرفتم،‌ تا روزی نوبت بنده شد که روانه آموزش نظامی اعزام به جبهه شدم و از این بابت خیلی خوشحال شدم که توانستم حداقل به اندازه خیلی کوچک دین خود را برای این انقلاب و اسلام و خداوند بزرگ ادا نمایم بعد از انجام آموزشی به لشگر اسلام پیوستم. توفیق حاصل شد که دوباره به سربازان اسلام بپیوندم و اینک روزی دارم وصیت‌نامه می‌نویسم که در جبهه و سنگر هستم و چند ساعتی به شروع عملیات مانده خدا می‌داند که قلبم برای این همه آواره‌ها چگونه می‌زند انسان باید بیاید این جنایت‌های صدامیان را ببیند که چگونه مردم مسلمان جنوب و غرب کشور را آواره کردند.
همه ما مسلمانیم ولی آن حدیثی که پیامبر اسلام(ص) فرمودند که هر مسلمانی آواره‌ای ندای کمک کند باید مسلمین به کمک آن‌ها بشتابند کجا رفت، مسلمانی ما، کجا رفت، غیرت و شرافت ما، بیاد آوریم که ما چگونه در زیر ظلم و ستم و فساد طاغوت بسر می‌بردیم؛ حتی می‌خواستیم نمازمان را در مساجد بخوانیم به ما می‌خندیدند در چنین جوی امام عزیز، آن مرد بزرگ جهان،‌ آن مجاهد خستگی‌ناپذیر وآن اسوه مقاومت با ندای الله‌اکبر بر ظلم و جور ستم‌شاهی تاخت و مانند کوه ایستاد؛ خم به ابرو نیاورد؛ جامعه را رهبری کرد طاغوت و طاغوتچه‌ها را نابود کرد و ملت رنج دیده ایران را نجات داد؛ اگر امام نبود خدا می‌داند که ما سر از چه فسادهایی درمی‌آوردیم امروز شرق و غرب دست به دست هم داده‌اند و صدام تکریتی نوکر خودشان را وارد میدان جنگ با انقلاب اسلامی ایران کردند تا انقلاب و امام عزیز ما را به نابودی بکشانند ولی این نور الهی خاموش شدنی نیست که خداوند در قرآن فرمود این‌ها نمی‌فهمند و نمی‌توانند نور خدا را خاموش کنند. نصرت الهی برای سربازان اسلام است ای کافران شرق و غرب بدانید که نور خدا خاموش شدنی نیست. ما از مال و زندگی و فرزندان خود گذشتیم و خون خود را در راه این انقلاب و اسلام و قرآن عزیز و امام می‌ریزیم تا به این انقلاب اسلامی ایران آسیبی وارد نشود این انقلاب را به صاحب اصلی‌اش امام عصر(عج) ارواحناله‌الفدا بسپاریم. این انقلاب، انقلاب نورانی است که ما را از تاریکی‌های قریش تابید و روشنایی بخشید امام عزیزمان، مرجع تقلیدمان اعلام خطر کردند که رفتن به جبهه واجب کفایی می‌باشد پس وظیفه ماست که به ندای امام لبیک بگوییم. اگر در این امر کوتاهی کنیم ذلت و بدبختی را به خود خریده‌ایم و جوابی در آخرت نداریم. امروز صدام در پرتگاه سقوط است ان‌شاء‌الله به زودی نابود خواهد شد. مردم حزب‌الله بشتابید به‌سوی جبهه‌ها که صدام رفتنی است این دنیای پست و فریبنده را رها کنید و به ریسمان خدا چنگ زنید که خدا در قرآن فرموده آن‌هایی که ایمان آورده‌اند با کافران جهاد کنید و در راه خدا و دشمنان دین خدا را به قتل برسانید؛ اگر کشته شدید بهایش بهشت است که این وعده‌ایست از طرف خداوند به مؤمنین داده شده است که خداوند هیچ‌وقت خلف وعده نمی‌کند. البته شهادت لیاقت و سعادت می‌خواهد؛ شهادت نصیب کسانی می‌شود که در برابر قانون خداوند بزرگ مطیع باشند و امر ولایت فقیه را اجرا نمایند آری ای ‌برادران مردن حق است پس چه بهتر که مردن در راه او باشد و علی(ع) محراب را با خون سرخ خود رنگین کرد و امام حسین سالار شهیدان در صحرای کربلا به استقبال شهادت رفت و با آغوش گرم شهادت را پذیرفت ما کجا و آن‌ها کجا یک دنیا فاصله است ولی درس را از او آموختیم آری مرگ، بر فرزندان آدم نوشته شده و برایش زینت قرار داده شد آن اندازه گردن‌بند برای زن جوان زینت است مرگ با شرافت یعنی مرگ در راه خدا مایه افتخار است. من چقدر مشتاقم که ملحق شوم بر پیشینیان بزرگوارم حسین‌بن علی(ع) الهی ما همه بیچاره‌ایم و تنها تو چاره‌ای و ما همه هیچ کاره‌ایم و تنها تو کاره‌ای بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده خدایا وای بر من که اگر دستم را نگیری و اگر رهایم کنی در ظلمتکده هوا و هوس فرو خواهم رفت و از جمال آفرینت دور خواهم ماند. خدایا ما را نجات ده که نجات دهنده تویی.
پیامی به خانواده‌های شهدا- فرزندان شما راهی را انتخاب کرده‌اند که امام حسین رفت بدانید دشمن در هر لحظه در کمین است که از غفلت‌مان استفاده کند.
والسلام