شهید امیر سرتیپ خلبان جواد فكوری
در یکی از روزهای سرد زمستان دیماه سال 1317 در محله "چرنداپ" شهر تبریز در یک خانواده مذهبی متولد شد. پدر شهید فردی مذهبی و از کاسبهای جزء بود. به دلیل اینکه کارش رونق نداشت، به همراه خانواده به تهران عزیمت میکند. جواد در این موقع دوران کودکی را سپری میکند. پس از طی شدن دوران کودکی، برای گذراندان دوره تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه "اقبال" میشود و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان "مروی" تهران آغاز و در سال 1337 مدرک دیپلم خود را با موفقیت کسب میکند.
فکوری در سال 1338 در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی پذیرفته شد ولی بهخاطر علاقه زیادی که به خلبانی داشت، با انصراف دادن از تحصیل در دانشگاه در مهرماه همین سال وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، اولین پرواز مستقل خود را در سال 1339 با هواپیمای تیـ33 بر فراز آسمان دوشانتپه در وضعیتهای مختلف و به مدت یک ساعت و نیم با موفقیت انجام داد.
فکوری پس گذراندن این دوره، جهت تکمیل آموزش به کشور آمریکا اعزام شد و پس از یک سال و نیم با 263 ساعت آموزش پرواز، موفق به اخذ گواهینامه خلبانی هواپیمای شکاری بمب افکن افـ 4 شد و پس از بازگشت به ایران، با درجه ستوان دومی در پایگاه یکم شکاری و پس از مدتی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شد و در گردان تاکتیکی شکاری مشغول به خدمت شد.
او در سال 1343 ازدواج کرد، که ثمره این ازدواج 2 فرزند پسر و یک دختر است. در طول این مدت وی به پایگاههای مختلف سفر میکرد. ابتدا پایگاه مهرآباد، سه سال پایگاه همدان، 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز.
فعالیتهای شهید قبل از پیروی انقلاب
فکوری به تدریج با گذراندن دورههای هنر آموزگاری پرواز، تیراندازی هوایی در شب و فرماندهی ستاد با ساعت پروازی بالا بر روی هواپیمای افـ4 یکی از بهترین خلبانان این جنگنده تا قبل از پیروزی انقلاب بود.
مسئولیتهای عملیات گردان 102 شکاری، گردان یکم شکاری، گردان پرواز کور و عملیات تیپ سوم شکاری از عمده مسئولیتهای جواد فکوری تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. در تمام این مدت او اصلا به مرخصی نمیرفت که بعد از طیشدن این مراحل تصمیم میگیرد سه ماه مرخصی بگیرد. در این هنگام او به همراه خانواده برای گذراندن دوره ستاد در آمریکا زندگی میکرد که انقلاب اسلامی پیروز میشود و در اسفند 57 او به ایران باز میگردد و بعد از سه ماه به تبریز منتقل میشود.
فعالیتهای شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
در تبریز وی گرفتار ماجرای جدایی طلبان حزب خلق مسلمان میشود، که بعد از مخالفت با درخواست آنان مبنیبر در اختیار گذاشتن اسحله به این گروه، بعد از مدت زمان اندکی توسط این گروه به گروگان گرفته میشود که بعد از 48 ساعت توسط شهید "اردستانی" و تعدادی از پرسنل نیروی هوایی نجات پیدا میکند. وقتی فکوری آزاد شد، تمام تنش کبود بود؛ زخمهای عمیقی در پایش به وجود آمده بود. لباس پروازیاش تکه تکه بود. ولی گروگانگیران نتوانسته بودند بر مقاومت او غلبه کنند.
شب هنگام دکتر "چمران" به منزل او زنگ میزند و خواستار این میشود که هیأتی به تبریز اعزام شود که فکوری میگوید صلاح نمیدانم، زیرا تعدادی از پرسنل پایگاه (که بعدا دستگیر شدند) با آنها هستند و بر روی باند، ضدهوایی کار گذاشتهاند و هر هواپیمایی که نزدیک شود آن را هدف قرار میدهند. در این هنگام فکوری بعد از اقامت سه روزه در تهران به تبریز میرود و با کمک او و پرسنل گروه ضربت و انجمن اسلامی پایگاه، عناصر فریبخورده دستگیر و همه چیز به حالت عادی بر میگردد.
فکوری در تمام دوران خدمتش در ارتش، بهعنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته میشد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی او به ترتیب بهعنوان فرمانده پایگاه هوایی تبریز، فرمانده منطقه هوایی مهرآباد، معاونت عملیات نیروی هوایی و به علت جدیت در کار و مسئولیتهای محوله، در هفتم خرداد سال 1359 به عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.
فکوری در شرایطی فرمانده این نیرو شد که بعد از کودتای نافرجام نوژه، شیرازه امور از هم پاشیده شده بود. عناصر وابسته، با طرح مسائل انحرافی و شعار انحلال ارتش ، درصدد آشوب بودند. در این برهه از زمان امام خمینی(ره)، که خوب میدانستند اگر ارتش از بین برود استقلال ایران به خطر میافتد، با تمام قدرت از ارتش و فرماندهان آن پشتیبانی کردند و در اطلاعیههایی از ارتش و نیرویهای نظامی حمایت کردند و روحانیت نیز با الهام از سخنان گهربار امام(ره) شروع به تقویت ارتش کردند.
فکوری جزء بزرگانی بود که پله به پله نردبان ترقی را طی کرد و وقتی به جایگاه خلبانی و کسوت هدایت جنگندههای ایرانی رسید، کمال واقعی را با تمام وجود حس و لمس کرد.
سرتیپ خلبان جواد فکوری، مردی بزرگ و وارسته بود که در برههای از زمان پا در رکاب رزم نهاد و با طرحها و ابتکارات خود ضربه شستی به دشمن نشان داد، که دیگر نامردانه یا دزدانه به حریم مقدس ایران پای نگذارد.
او به دلیل لیاقت، کاردانی، شایستگی و احساس مسئولیت در زمان تصدی پست فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیستم شهریور ماه سال 1359، با حفظ سمت، به عنوان وزیر دفاع در کابینه شهید "رجایی" انتخاب شد. البته پس از مدتی مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد
فعالیتهای شهید در دوران جنگ تحمیلی
بهدنبال حمله ارتش عراق به ایران در سی و یکم شهریور ماه ۱۳۵۹، سرهنگ فکوری با موفقیت عملیات "البرز" یا طرح "کمان ۹۹" را که شامل حمله سراسری به پایگاههای نیروی هوایی عراق و مراکز حساس نظامی و اقتصادی این کشور بود به اجرا گذاشت. موفقیت نیروی هوایی در اجرای این عملیات در شرایط بحرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و وضعیت جنگی، شگفتی ناظران جهانی را به دنبال داشت.
در این ماههای آغازین جنگ، نیروی هوایی تحت فرماندهی سرهنگ فکوری به مقابله با تهاجم زمینی ارتش عراق پرداخت و در بسیاری از موارد، بهویژه حفظ شهر استراتژیک دزفول و پشتیبانی از مدافعان شهر آبادان نقشی حیاتی را ایفا کرد.
سرهنگ فکوری همچنین شخصاً در طراحی و اجرای عملیات "اچـ3"، حمله به پایگاههای نیروی هوایی عراق در جوار مرز این کشور با اردن، شرکت داشت. حمله به اچـ3 در کنار کمان ۹۹ جزو موفقترین عملیاتهای نظامی نیروهای هوایی مدرن هستند.
در شهریور ماه ۱۳۶۰ و با نزدیک شدن زمان اجرای عملیات شکست حصر آبادان، سرهنگ جواد فکوری به پیشنهاد تیمسار سرلشکر فلاحی به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی منتقل شد و جای خود را به سرهنگ "معین پور" واگذار کرد.
توطئه آمریکا
بعد از تسخیر لانه جاسوسی، سندی بدست آمد که در آن نقشه گرافیکی طراحی شده بود که در آن وضعیت نیرویهای نظامی ایران و عراق و نحوه تمرکز نیروی هوایی دو طرف در غرب و جنوب ایران ترسیم شده بود. حتی محورهای عملیاتی نیز با نوک پیکان مشخص شده بود. نقشه مذکور توسط یکی از عوامل جاسوسی، که خود را در پوشش یک چوپان جا زده بود به سفارت آمریکا در عراق ارسال شد که عراق بعدا از همان نقاط به ایران حمله کرد.
در این نقشه یک پایگاه متروکه وجود داشت که کاملا استتار شده بود تا در تیررس ایران نباشد (البته این نقشه بدین شکل بعد از حمله عراق کشف شد.) از این فرودگاه حملات زیادی به ایران میشد. پس از کشف این سند، فکوری دستور عکسبرداری هوایی از مختصات منطقه مزبور را بهصورت محرمانه صادر میکند که بعد از عکسبرداری مشخص شد که در این پایگاه متروکه یک باند فرعی وجود دارد که از آن مخفیانه برای حمله به ایران استفاده میشود.
چند روز بعد از عکسبرداری، شهید فکوری به صورت کاملا محرمانه دستور بمباران آنجا را صادر میکند. جنگنده بمبافکنهای نیروی هوایی، این باند و پایگاه را به شدت بمباران میکنند. شدت خسارات وارده به قدری زیاد بود که تا پایان جنگ هم عراق نتوانست آنجا را بازسازی کند.
ابتکار و خودکفایی در نیروی هوایی
در آخرین روزهای پاییز سال 1359، جنگ روزهای سخت و بحرانی خود را طی میکرد. دشمن با اتکا به انواع تانک و نفربرهای زرهی از هیچگونه جنایتی فروگذار نبود و در مسیر حرکت خود هر که را میدید به خاک و خون میکشید: بیمار، کودک، پیرزن و پیرمرد برایش هیچ فرقی نمیکرد. در این بین خلبانان شجاع شکاری و خلبانان شجاع هلیکوپترهای کبری در اقداماتی بیسابقه به جنگهای انفرادی با تانکها میپرداختند.
در این زمان فکوری در این فکر بود که اگر جنگ به همین شکل ادامه پیدا کند باید از تاکتیکها و روشهای جدید برای مقابله استفاده کرد، که به وسیله آنها علاوهبر این که دشمن نتواند دست نیروی هوایی را بخواند، بلکه تلفات و ضایعات بیشتری نیز به آنها وارد شود. در این هنگام خلبانان شجاع هلیکوپترهای کبری برای منهدم کردن تانکها و ادوات دشمن از "موشک تاو" استفاده میکردند که به دلیل استفاده زیاد، در حال اتمام بود؛ و از آنجاییکه ایران در تحریم تسلیحاتی بود، باید برای این مشکل فکری میشد.
جواد فکوری بهعنوان وزیر دفاع در جلسهءای با حضور فرماندهان و کارشناسان نظامی و متخصصین و خلبانان، از آنها خواست که هرچه سریعتر طرحی ارائه کنند که بتوان طی آن موشک هوا به زمین "ماوریک"، که بر روی هواپیماهای افـ4 نصب میشد را بر روی هلیکوپتر کبری نیز نصب کنند. بلافاصله کار آغاز شد ولی این کار بسیار مشکل بود؛ به دلیل اینکه باید موشکی را که تا آن روز برای هواپیماهای شکاری بود روی هلیکوپتر نصب کنند و برای این کار باید علاوهبر تغییراتی که در لانچر موشک و سیسم آیرودینامیک هلیکوپتر داده میشد، کنسول کنترل اسلحه، مانیتور، پانل کنترل موشک نیز در هلیکوپتر نصب میشد.
به هرحال کار شبانه روزی بر روی یک فروند هلیکوپتر کبری آغاز شد و پس از دو ماه کار بیوقفه اولین نمونه آماده آزمایش شد. برای آزمایش، هلیکوپتر به منطقه کوشک نصرت انتقال پیدا کرد. هلیکوپتر توسط خلبان روشن شد و بعد از مدتی در آسمان جای گرفت. با شمارش خلبان موشک شلیک شد و با هدف برخورد کرد. نتایج خارج از پیشبینیها بود. تخریب موشک بعد از برخورد با هدف عالی بود. فکوری که خود در محل انجام آزمایش حضور داشت طی سخنانی برای حاضرین گفت: «امروز یکی از روزهای تاریخی و سرنوشتساز و نقطه عطفی در تاریخ جهاد خودکفایی نیروهای مسلح بهشمار میآید.
تعمیرات باید در داخل نیروی هوایی انجام شود
با توجه به تحریم تسلیحاتی و همچنین قطع رابطه ایران و آمریکا و به دلیل اینکه عمدهترین تأمینکننده ادوات و تجهیزات نیروی هوایی تا آن زمان کشور آمریکا بود، نیروی هوایی بشدت دچار کمبود قطعات شده بود. در آن زمان طرحی از سوی تنی چند از فرماندهان به دکتر چمران ارائه شد، که به سبب آن تعمیرات اساسی هواپیما در ایران صورت گیرد.
با موافقت چمران این طرح طی نامهای به فکوری اطلاع داده شد. فکوری هم در اولین گام با جذب پرسنل خوش فکر، خلاق، توانمند، پرتلاش و مؤمن نیروی هوایی با کمترین امکانات شروع به تشکیل تیمهای مخصوص با تخصصهای مختلف نمود و پایهگذار خودکفایی نیروی هوایی شد. این حرکت در کوران جنگ، هنگامیکه تعمیرات و نگهداری هواپیما، پدافندی، راداری، سیستمهای ارتباطی همگی در نیروی هوایی انجام میشد، نمود بیشتری پیدا کرد.
این کار همچنان ادامه دارد؛ به طوریکه علاوهبر تعمیرات، ما شاهد ساخت انواع هواپیما و سیستمهای پدافندی در داخل کشور هستیم. که همگی این تحولات عظیم و زیر بنایی در نیروی هوایی با رهنمودهایی این شهید بزرگ بود که مانع خروج میلیونها دلار ارز از کشور شد.
سیل اتهامات به سوی جواد فکوری
پس از فرار خائنانه "بنیصدر"، رئیسجمهور معزول و "رجوی"، رهبر سازمان منافقین، به وسیله یک فروند هواپیمای 707 نیروی هوایی در سال 1360 از ایران، سیل اتهامات به سوی فکوری سرازیر شد و تا جایی پیشرفت که منجر به استعفای او از وزارت دفاع و نیروی هوایی شد. البته پس از این ماجرا سرلشکر "فلاحی" با حکمی از سوی امام خمینی(ره) ایشان را به سمت مشاور ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد.
ولی ماجرا چه بود؟
نیازهای عملیاتی نیروی هوایی در آن زمان باعث شده بود که هواپیماهای تانکر در شبانهروز در آسمان حضور داشته باشند. برای یکی از این پروازها "بهزاد معزیگ"، خلبانی که شاه را از ایران خارج کرد و با بازگرداندن هواپیمای شاه به ایران چهره قابل قبولی در بین خلبانان داشت، انتخاب شد. او با تهدید کادر پروازی، بنیصدر و رجوی را سوار بر هواپیما میکند و به قصد گشتزنی و سوخترسانی، به پرواز در میآید. هواپیما بعد از پرواز مدتی در مسیر تعیین شده بود و بعد از مدتی سمت خود را تغییر داده و با سرعتی زیاد به سمت غرب حرکت میکند. بلافاصله هواپیماهای شکاری از فرودگاه مهرآباد به پرواز در میآیند. در این هنگام از سوی رادارهای زمینی مرتب به هواپیمای تانکر اخطار داده میشود که به مسیر برگردید و گرنه هدف قرار میگیرید.
در این زمان فکوری که سراسیمه خود را رسانده است، با حالت عصبانی دستور میدهد که هواپیماهای شکاری که در منطقه پرواز میکنند هواپیمای تانکر را تعقیب کنند و پیاپی اخطار بدهند، در صورت عدم بازگشت و تغییر مسیر، توسط هواپیماهای شکاری مورد هدف قرار گیرد و تأکید میکند حتی اگر در تعقیب و گریز از مرز هم خارج شدند ولی به تعقیب ادامه داده تا هواپیما را سرنگون کنند و اگر خود نیز با کمبود سوخت مواجه شدند هواپیما را ترک کنند. در این هنگام شکاریهای پایگاه همدان نیز به پرواز در میآیند که اثری ندارد. شکاریهای مهرآباد هم با تانکر حدود 190 مایل فاصله دارند که در این فاصله به هیچوجه نمیتوانستند تانکر را هدف قرار دهند.
هواپیما بعد از گذشتن از مرز به فرانسه میرود و بعد از بازگشت دو نفر از خدمه پروازی، یکی از آنها تأکید میکند که: «مرتباً از رادار زمینی به ما اخطار میدادند و ذکر میکردند که اگر ادامه بدهید مورد اصابت موشک قرار میگیرید. در همین زمان هواپیمای جنگنده نیز به ما اخطار داد که اگر برنگردید شما را هدف قرار میدهم. معزی با هواپیما گردشی کرد ولی چون جنگنده با ما فاصله زیادی داشت و او مطمئن شد که به ما نمیرسد، با سرعت به راه خود ادامه داد و از شمال کشورمان گریخت.»
فکوری در هنگام تحویل مسئولیت به فرمانده بعدی نیروی هوایی، به پرسنل دفتر خود میگوید: «مولا علی(ع) میفرماید، زندگی بیشک به مثابه مسافرخانهای است که امشب توقفگاه من است و فردا دیگری، دلبستن به امکانات و مقدورات دنیوی چیزی بس عبث و بیهوده است که من هرگز چنین نکردم.»
نحوه شهادت
شامگاه هفتمین روز مهرماه سال 1360، بعد از شکستهشدن حصر آبادان به فرمان امام(ره) و توسط رزمندگان اسلام، سرداران تصمیم میگیرند که گزارش فتح و پیروزی را به اطلاع امام خمینی(ره) برسانند.
هواپیمای سیـ130 که از تهران برای انتقال مجروحان به اهواز آمده بود به زمین مینشیند. پس از انتقال مجروحین، خلبان به دلیل اینکه میخواهد در اسرع وقت مجروحان را برساند، از تیمسار فلاحی میخواهد که او و همراهانش با پروازی دیگر به تهران بیایند، که فلاحی موافقت میکند.
بعد از انتقال مجروحان به داخل هواپیما، خلبان متوجه میشود که "فلاحی"، "نامجو"، "فکوری"، "کلاهدوز" و "جهانآرا" نیز سوار بر هواپیما شدهاند. خلبان مجددا نزد فلاحی میرود و او به خلبان میگوید چون هواپیمای دیگری فعلا نمیتواند پرواز کند، ما با شما میآییم.
هواپیما به سمت تهران حرکت میکند، همه چیز تا 70 مایلی تهران نرمال است. هواپیما با سرعت 200 نات در ارتفاع 24000 پایی در حال پرواز است که ناگهان صدای انفجار مهیبی در قسمت راست هواپیما روی میدهد. در پی این انفجار، برق هواپیما قطع میشود و هواپیما هر چهار موتور خود را از دست میدهد.
در این لحظه هواپیما در وضعیت بدی قرار دارد و با سرعت در حال کمکردن ارتفاع میباشد. خلبان بلافاصله از کادر پرواز میخواهد که چرخهای هواپیما را باز کنند تا در موقع برخورد با زمین ضربه کمتر باشد. چرخهای سمت راست باز میشود ولی چرخهای سمت چپ باز نمیشود.
فکوری با شنیدن صدای انفجار، سراسیمه به داخل کابین هواپیما میرود و علت را جویا میشود. خلبان با چراغ قوه تمامی علائم کابین را که بر روی صفر بود به فکوری نشان میدهد. که فکوری میگوید: «همه چیز تمام شد، امیدی نیست، به خدا توکل کنید.» او کابین را ترک میکند و در کنار دیگر سرداران مینشیند و قرآن کوچک جیبی خود را باز کرده و شروع به تلاوت قرآن میکند.
خلبان در آخرین لحظات از طریق باتری هواپیما با برج مراقبت تماس میگیرد و تأکید میکند: «هیچی ندارم، هیچی ندارم.» لحظاتی بعد از مخابره این پیام، هواپیما به سختی با زمین برخورد میکند و بر اثر برخورد، چرخ قسمت راست هواپیما کنده میشود. خلبان و کمک به سختی و از پنجره کوچک کابین خارج میشوند، در این هنگام کپسول اکسیژن کابین منفجر میشود و کابین خلبان را منهدم میکند. قسمت دم و بال چپ هواپیما آتش میگیرد و در نتیجه آن تمامی مسافرینی که در این قسمت بودند شهید میشوند و حفرهای در کنار هواپیما ایجاد میشود که خلبان و کمک خلبان، موفق میشوند تعدادی از مسافرین را نجات بدهند.
به دلیل وجود تابوت شهدا در هواپیما و درست بسته نشدن آنها، تعدادی از تابوتها با مسافرین برخورد کرده و آنها را بیهوش میکنند که این خود باعث سوختن تعدادی در آتش میشود. در این هنگام روح بزرگ شهید فکوری پرواز بیفرود خود را آغاز نموده بود.
با شهادت شهید فکوری، ارتش ایران یکی از بزرگترین تئوریسینهای خود را از دست داد. شهید فکوری که خدمات ارزندهای به ارتش ایران و بهخصوص نیروی هوایی کرده بود، سبک بال به سوی معبود شتافت؛ ولی نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران تا پایان جنگ هرگز این سخن شهید فکوری را فراموش نکردند: «این جنگ پایانش زمانی است که ما به دنیا اثبات کنیم ملتی هستیم که به زانو در نخواهیم آمد و حاضر هستیم بهای این تسلیم نشدن را بپردازیم.