شهید "علی خوش روش ماسوله" در دوازدهم خرداد سال 1341 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهلالبیت علیهمالسلام در شهرستان فومن دیده به جهان گشود. وی از همان دوران کودکی با عشق وافر به خاندان عصمت و طهارت علیهالسلام خو گرفت و بزرگ شد به همین علت فردی متواضع، بردبار، باتقوا، پرهیزگار، صبور و مهربان و در حسن خلق شهره شهر فومن و سر آمد جوانان بود. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد، او در حالیکه دانشآموز سال چهارم دبیرستان بود به جمع لشکریان اسلام پیوست و به مبارزه با متجاوزین بعثی مشغول گردید.
علی آقا در چهاردهم تیرماه سال 1360 عشق و علاقهای که نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی و حفظ دستاوردهای آن داشت به عضویت رسمی سپاه شهرستان فومن درآمد. پس از طی دورههای ویژه آموزشی، با استعداد و توانایی فوقالعادهای که در ایشان وجود داشت بهعنوان مربی آموزش نظامی در سطح شهرستان فومن مشغول به فعالیت و خدمت شد. با درخشش او در این رسته، پس از مدتی بهعنوان یکی از مربیان آموزش نظامی برای دوره پایانی در منطقه 3 کشور (استان های گیلان و مازندران و گلستان) انتخاب شد. ظاهر آراسته، خوش خلقی، اخلاق نیکویی پسندید و جدیت در کار و دوره آموزشی از خصائلی بود که علی خوش روش را از مربیان ممتاز و مورد علاقه نیروهای آموزشی در طی دوران آموزش برجسته نموده بود.
بعد از حضور در عملیاتهای "فتحالمبین" و "بیتالمقدس" و "محرم" به دلیل نیاز به ایشان در امر آموزش نیروها، مسئولین وقت سپاه مدتها از حضور وی در جبههها جلوگیری نمودند. اما حسرت از دست دادن عملیات و شهادت دوستان و پس از عملیات "رمضان" ماندن در پادگان آموزشی، دیگر برایش طاقتفرسا شده بود و با اصرار فراوان راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
با همکاری دوستانی نظیر شهید "نظری" گردان علیبن ابیطالب (ع) را در لشکر 25 کربلا تشکیل دادند و علی خوش روش بهعنوان فرمانده گردان انتخاب و مشغول به خدمت شد و در عملیات "والفجر 6" در منطقه عمومی چیلات واقع در دهلران، گردان وی بهعنوان یکی از گردانهای خط شکن وارد عمل شد. با رشادت و دلاوری و تدبیر خاص شهید علی خوش روش نیروهایش توانستند به اهداف ازپیش تعیینشده دستیابند. ایشان در این عملیات مجروح میشود و شدت جراحات بحدی بود که علیرغم میل باطنیاش به پشت جبهه انتقال داده میشود.
در فواصل استراحت در پشت جبهه به پیشنهاد خانوادهاش با خواهر شهیدان "سید حسن" و "سید حسین بقایی نژاد"، در کمال صفا و سادگی و صمیمیت در حالیکه آن روز روزه بود پای سفره عقد نشست. ابتدا با صوت زیبایش آیاتی چند از کلامالله مجید تلاوت نمود، و آنگاه پیمان زناشویی بست و با تکیه بر پروردگار لایزال زندگی مشترک خود را آغاز نمود، که ثمره این پیوند مقدس "صدیقه" خانمی شد که دو ماه پس از شهادت پدر شهیدش متولد شد. اما تشکیل زندگی مشترک او را از حضور در جبهه و مبارزه لحظهای غافل نکرد، زیرا همه اینها را بر خود فریضه و تکلیف میدانست.
شهید خوش روش در حالیکه در دوران نقاهت در فومن بسر میبرد، لیکن بیماری و جراحات شدید نتوانست مانع حضور مؤثر او در کارها، بهخصوص فعالیتهای فرهنگی وی در شهر شود و کلاسهای قرآنی ایشان با جذب پرشور جوانان و نوجوانان خداجوی و تشویق آنان به حضور در میادین نبرد، خود سنگری دیگر بود و ایشان در بین مردم از احترام و محبوبیت خاصی برخودار بودند.
علی خوش روش از چنان صلابت و نفوذ در کلام و نورانیت در سیما و روح بلند و احترام خاص و تقوای الهی برخودار بود که پیر و جوان فومن در هنگام حضور وی در مسجد برای اقامه نماز جماعت، در مواقعی که امام جماعت مسجد حضور نداشت همه جمع به او اقتدا میکردند.
شهید خوش روش با شروع عملیات "بدر" و انعکاس اخبار مربوط به آن و نیز خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین (ع)، شهید بزرگوار "اسودی"، تاب ماندن در شهر را نیاورد و در روز دوم عملیات خود را به گردان امام حسین (ع) رساند و فرماندهی گردان را برعهده گرفت، که حضورش در جمع بچههای گردان باعث نشاط و التیام غم فقدان فرمانده گردان، شهید اسودی را فراهم نمود و نیروها با روحیهای عالی به عملیات خود ادامه دادند.
با صلاح دید شهید علی خوش روش بعد از تصرف پاسگاه ترابه و با توجه به شدت آتش دشمن برای جلوگیری از تلفات نیروهای رزمنده، مقررگردید که صبحها بلافاصله پس از اقامه نماز صبح برای تصرف پاسگاههای کوچک همجوار اعزام شوند و شبها مجدد به پاسگاه ترابه برگردند. در همین ترددها بود که در شب جمعه 23 اسفند سال63 درست زمانی که علی آقا مترنم به ذکر متبرک آیه استرجا (انا لله واناالیه راجعون) بود، با اصابت خمپاره 80 به قایق حامل علی خوش روش و دوستانش، مجروح و بداخل آب پرتاب میشوند. در حالیکه علی آقا از ناحیه پشت سر و بدن به شدت جراحت پیدا کرده بود توسط دوستان از آب خارج گردید، و از دوست و همرزم خود تقاضا کرد تا برایش قرآن بخواند، و علی در حالیکه از اعماق جان به صوت دلنشین کلام نور بخش قرآن گوش جان سپرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و به کسب فیض شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید علی خوش روش
بسمه تعالی
ای اهل ایمان! آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک آخرت نجات بخشد دلالت کنم؟ آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آرید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید، این کار از هر تجارت اگر دانا باشید برای شما بهتر است. سوره مبارکه صف آیه 11و10
پس از حمد و سپاس خداوند تبارک و تعالی و درود بر بنده خاص او حضرت محمد(ص) که اسوه انسانیت و پیامبری است و درود بر ائمه اطهار(ع) بالاخص بر منجی بشریت و فرمانده اصلی جبهههای حق علیه باطل حضرت مهدی(عج) و نایب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(رض) .
سلام بر ارواح طیبه شهدای اسلام از کربلای اباعبدالله الحسین(ع) تا کربلاهای حسین زمان خمینی کبیر، انسانی که خدا را باور دارد و مومن به اوست و معتقد به اصول الهی، بینیاز از تمامی وابستگیها و کانون قدرتها و عظمتها است و تنها نیازمند به نیروی لایزال الهی است و در بالاترین حالاتش بر هوای شهوانی خود مالک میشود و قرب به خدا پیدا میکند و بر جنود شیطانی غالب و خود چون باور الهی را در دل و جانش پرورانده است به جندالله نزدیک میکند و کسی که خدا مونس او باشد دیگر وحشت ندارد. حال اگر انسانی در مقام مجاهده در راه خدا برآید باید علاقههای مادی را که مهمترین مانع از جهاد است مبدل به علاقه خدا، که مهمترین محرک است نماید و خود را از آلودگیهای اخلاقی پاک ساخته و عشق و شوق خدا در فکر و روانش شعلهورگردد تا آماده جانبازی و فداکاری و مجاهده در راه معشوق گردد. حال من گام نهادن در این مسیر خدایی را که جهاد در راهش میباشد یک فریضه میدانم و به جایی میروم که ملکوتش نامند و ایجا جایی است که من مدتها آرزوی آن را در دل میپرورانم.
خدایا! ناامید نیستم. من در خود هیچ لیاقت شهادت نمیبینم ولی به آن آگاهم که تو خدای رحمان و توبهپذیر من هستی و دارای رحمت فروان. پس ای خدای من، مرا بپذیر و گناهانم را به لطف و کرمت ببخشای.
پدر و مادر عزیزم، مفتخر باشید که این سعادت نصیب من گردید و شما را نیز آبرومند ساخته است، مگر کسی میتواند به ملکوت اعلی برسد و یا هر کسی میتواند پدر و مادر شهید باشد و نزد خدا محترم گردد، پس شما شکر نعمت نمایید و دعا کنید که خداوند مرا به لطف و کرمش قبول نماید و مرا ببخشد. اگر نسبت به شما خطایی نمودم، خداوند همه ما را انشاالله مورد رحمت خویش قرار فرماید. پدر و مادر و خانواده عزیزم، شکر نعمت خدای تبارک و تعالی را بهجای آورید و تقوا پیشه نمایید.
همسر عزیزم، قرآن بخوان و توکل بر خدای بزرگ بنما و سفارشهایی که کردم رعایت کن و اگر فرزند ما بدنیا آمد او را قرآن بیاموز تا نور قرآن در درونش روشن گردد، که قرآن مایه بصیرت است و هدایت متقین.
در خاتمه از همه شما خدا حافظی میکنم و از همه عزیزان و دوستان و آشنایان میخواهم که مرا به بزرگواریشان ببخشند و حلال نمایند و بدانید و بدانیم که عالم محضر خداست و در محضر خدا نباید معصیت کرد.
خداوند انشاالله به خون اباعبدالله(ع) مرا ببخشد و مرا از شهدای اسلام و انقلاب بهشمار آورد.
انشاالله