فیروز شیخحسنی در سال 1331 در شهرستان تنکابن بهدنیا آمد.
وی در نخستین روزهای تهاجم متجاوزان عراقی، در جریان یک عملیات هوایی علیه قوای دشمن، هدف آتشبار بعثیان قرار گرفت و اولین خلبانی بود که در جنگ تحمیلی، خلعت شهادت پوشید.
شهید سرلشگر خلبان فیروز شیخحسنی اولین خلبان شهید جنگ است و در پایگاه چهارم شکاری دزفول به شهادت رسید.
وی که افسر ایمنی پایگاه چهارم شکاری دزفول بود، روز 31 شهریور سال ۱۳۵۹ پس از حمله اول میگهای عراقی به پایگاه برای چک کردن باند پرواز از لحاظ F.O.D رفته بود که ناگهان حمله دوم میگهای عراقی شروع شد.
یکی از میگها اقدام به شلیک مسلسل هواپیما میکند که متأسفانه یکی از گلولهها به سر خلبان شیخحسنی اصابت میکند. علیرغم اقدام گروه پزشکی پایگاه و ارسال ایشان با هلیکوپتر به اهواز ایشان شهید میشوند.
این شهید گرانقدر در آن زمان متأهل و دارای یک فرزند دختر بود.
چکیدهای از وصیتنامه شهید سرلشگر خلبان فیروز شیخحسنی:
"اللهم اجعلنی من جندک فان جندک همالغالبون و اجعلنی من حزبک فان حزبک همالمفلحون و اجعلنی من اولیائک فان اولیائک لاخوف علیهم و لا هم یحزنون.
اللهم انی اسئلک تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک تحت رایت نبیک مع اولیائک و اسئلک ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک و اسئلک ان تکرمنی بهوان من شئت من خلقک و لا تنهی بکرامه احد من اولیائک اللهم اجعل لی مع الرسول سبیلا حسبی الله ماشاءالله "
الهی از عمق جانم و با تمام وجودم شهادت میدهم به وحدانیت تو و رسالت رسول محمد(ص) و امامت علی(ع) و اولاد طاهرین او و از تو میخواهم که به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، پنج تن آلعبا که تمام جهان به خاطر آنها برپاست مرا از دوستان علی و اولاد علی قرار دهی، به حق علیبن حسین زینالعابدین به من لذت عبادت و به حق باقرالعلوم لذت علم و به حق امام صادق لذت صداقت و به حق امام کاظم لذت فروبردن غضب و به حق امام رضا لذت رضایت از الله و به حق محمدبن علی لذت ایثار و سخاوت و به حق علیبن محمد لذت هدایت و به حق امام حسن عسگری لذت سرباز و رزمنده اسلام بودن و به حق امام مهدی لذت فرماندهی بر سپاه اسلام را عنایت کن.
حال چند کلامی از خودم. برای همسر و فرزندم همسرخوبی نبودم. چون خودم را مدیون انقلاب و اسلام میدانستم ولی همه را دوست داشتم و از همه حلالیت میطلبم. امیدوارم که مرا ببخشند و برایم دعا کنند.
دست نوشتهای از شهید سرلشگر خلبان فیروز شیخحسنی به خواهرش:
خواهر مهربانم نسرین جان؛
زمانیکه در قلب آسمانها پرواز مینمایم و زمین را در زیر پای خود میبینم تنها چیزی که همیشه به یاد میآورم نامت و تصویر زیبایت در داخل کابین هواپیما و در جلوی چشمم نقش میبندد و محبتهایت را هرگز فراموش نخواهم کرد.
دوستدارت برادرت فیروز