احمد سلیمانی

شهید احمد سلیمانی

تاریخ شهادت:
۲۹ اسفند ۱۳۶۵
تعداد بازدید ۷۲۴۸ بار

زندگی‌نامه


احمد سليماني خاك پاك ايران زمين همواره در طول تاريخ پر حادثه خود آغوش گرم دلاوراني بود كه نه تنها زندگي سراسر غيرت و حماسه بلكه با مرگي سرخ و شرافتمندانه، برگ‌هاي زرين تاريخ اين مرز و بوم را رقم زدند و نامي جاودان از ايران اسلامي به يادگار نهادند. يكي از اين اسوه‌هاي ايثار و از خود گذشتگي، «احمد سليماني» است كه اروند و كارون هنوز به روايت روزهاي حضور او مي خروشند. ايشان سال 1342 در روستاي «بلمير» از توابع شهرستان «فريدن» چشم به جهان گشود و زندگاني را نزد پدر و مادري متدين آغاز كرد. پس از طي دوران كودكي به دبستان رفت و صفحه سفيد دل به انوار علم و ادب مزين نمود. پس از طي دوران دبستان و در زادگاه، همراه خانواده به اهواز رفت و در آنجا تحصيلات راهنمايي را به پايان رساند. احمد عزيز، سال اول دبيرستان را به پايان رسانده بود كه نيك دريافت، روح تشنه او در پي چشمه حيات است كه در بازار مادي دنيويان يافت نشود، پس كو به كو، هفت شهر عشق را جستجو كرد و مراد دل خويش را در حوزه‌علميه «نجف آباد» يافت. مي‌ديد طلاب جوان همچون جوانان بهشتي در پي زلال كلام وحي الهي و تبيين و تحصيل معارف آن، زانوي تلمذ زده‌اند و در پي كسب فضايل از يكديگر پيشي مي‌گيرند. او مي‌ديد كه انقلاب شكوهمند اسلامي را رهبريتي نيست، مگر در سايه همين. حوزه‌هاي علميه كه آنچنان خميني فرزانه‌اي پروده و عالمي را در بهت و حيرت نگاه داشته‌اند از اين روي خود به سلك ايشان درآمد و در حوزه نجف‌آباد پاي به وادي علم و معرفت نهاد، وي كه با بينش عميق برخاسته از عقل و عشق پا به وادي امن حوزه نهاده بود و دل در گرو وصال يگانه معشوق بسته بود، پس از يك سال تحصيل در حوزه همزمان، مشق عملي آموخته‌هاي حوزوي را در جبهه‌هاي حق عليه باطل به كار بست. احمد بر آن بود كه روحانيتي كه مردم را به رفتن به جبهه و رزم در راه خدا ارشاد مي‌كند، خود بايستي در اين عرصه نيز پيشگام باشد. از سال 60 به بعد همزمان با تحصيل در جبهه‌هاي حق عليه باطل حضور مي‌يافت و با حضور خود زيباترين جلوه‌هاي عرفان را تجلي مي‌بخشيد. ايشان در اين سال‌ها به سنت حسنه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) عمل كرد و با دختري عفيف و مؤمن پيمان زناشويي بست. حاصل اين ازدواج آسماني، دو فرزند با ايمان و متعهد بود كه اينك ادامه دهندگان راه سرخ پدرند. باري، سرانجام اين مسافر خسته درياي عاشقي نيز ساحل زيباي شهادت را اراده كرد و به اشارت حضرت دوست به سر دويد. 29 اسفند سال 65 آنگاه كه طبيعت در انتظار بهاري زودگذر لحظه شماري مي‌كرد، احمد سليماني بهار جاودانه خويش را در آسودنگاه «فاو» در «خور عبدالله» جشن گرفت وهمراه ملائك به درياي رحمت الهي ره يافت. پيكر پاك اين سفركرده اينك در مزاري كوچك ولي باشكوه در روستاي «بلمير» ملجأ و پناه خسته دلان آن ديار است.
فرازهایی از وصیت‌نامه شهید حاج احمد سلیمانی:

«... این دنیا سرابی است که ما درآن چند روزی بیش نیستیم. این دنیا پراز رنگ ها و نیرنگها و دلبستگی های پوچ می باشد که مانند ماری خوش خط و خال انسان را به خود مشغول میکند و ما دو راه بیشتر نداریم یا ماندن و غوطه ور بودن دراین منجلاب دو روزه و یا دل کندن و جهش کردن و روح را پروازدادن به ملکوت اعلی و کمک خواستن از معبود که ما را از این غربت و تنهایی نجات دهد


شهید حاج احمد سلیمانی به روایت سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی

«... دست تقدیر این بود که من که از دوران کودکی با احمد بودم، در زمان شهادتش هم بالای سرش حاضر شوم و اگر بخواهم کلمه‌ای را اختصاصاً و حقیقتاً‌ به عنوان مشخصه این شهید ذکر کنم، باید بگویم «انسان پاک» لایق این شهید بزرگوار است...»

«... در واقع کسانی می‌توانند این مفهوم را داشته‌ باشند که بعد از معصوم، به درجه‌ای از صالح بودن برسند.
احمد علاقه ویژه‌ای به جلسات مرحوم آیت الله حقیقی داشت و در همان جلساتی که در مسجد کرمان برگزار می‌شد، به انقلاب اتصال پیدا کرد و حقیقتاً از همان دوران روح حاکم بر احمد روح شهادت بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حس شدیدتر شد و او را یک انقلابی درجه یک کرد.
شهید سلیمانی از موثرترین فرماندهان لشکر ثارالله بود. در عملیات طریق القدس در کانالی که کنده بودیم، شهید سلیمانی هم حضور داشت؛ وقتی من در نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوته‌ها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم، پشت بوته رفته بود.
او در طول جانشینی فرماندهی لشکر ثارالله هیچ گاه خود را در جایگاه فرمانده نشان نداد و هیچ‌کس احساس نکرد که او مسئولیتی در جبهه دارد.
با همه فرمانده‌ها ارتباط داشت و حتی برای اینکه بتواند در عملیات‌ها به جبهه و صحنه جنگ نزدیک باشد، یک موتور سیکلت داشت که پیوسته خود را به آتش‌ها می‌رساند.
وقتی که در شب شهادتش مشغول خواندن دعای کمیل بود، حال عجیبی داشت. از اول تا آخر دعا سر به سجده بود و انگار الهام شده بود که قرار است فردا 10 صبح به شهادت برسد.
چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف صورتش مثل مهتاب می‌درخشید و حقیقتاً‌ آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنی‌ترین صحنه‌های عمرم در دوران دفاع مقدس باشد...»
روایت یکی از فرماندهان واحدهای لشکر 41 ثارالله استان کرمان در ایام دفاع مقدس درباره سردار شهید احمد سلیمانی


«... جایگزین یکی از فرمانده واحدها شده بودم. نیروها بی‌نظمی می‌کردند و خواستم قاطعیتم را به آنها نشان دهم، دستور دادم در نقطه بادگیری برایم چادر بزنند. با امکانات کامل داشتم حکومت می‌کردم که یک روز احمد سلیمانی جانشین ستاد لشکر وارد چادر من شد، گفت: آقا بد که نمی‌گذره؟!
گفتم: ای برادر مسئولیت سنگینه!
با ناراحتی گفت: خجالت نمی‌کشی برای خودت کاخ سبز معاویه درست کردی؟ تا عصر که بر می‌گردم خبری از این اوضاع نباشد.
با خودم گفتم به راستی که فرماندهی بسیجیان برازنده این چنین آدم‌هایی است...»