در سوم ارديبهشت سال 1343 در روستای بالا هولار از توابع شهرستان ساری كودكي بهدنيا آمد كه نام سيدمنصور را بر وی گذاشتند. سيدمنصور كه از سلاله پاك و مطهر رسول خدا(ص) بود، در دامن مادری مهربان و روی دستان پدری زحمتكش رشد يافت. در سال 1349 بود كه وارد دبيرستان شد و هر سال با نمرات خوب درسش را تا پايان دروس ابتدايي به پايان برد. مدرسه راهنمايي تحصيلي حر هولار حضور سيد را به مدت 3 سال در خودش حس كرد. پس از اتمام دروس راهنمايي، برای ادامه تحصيل به شهرستان ساری عزيمت نمود.
در همين زمان بود كه طليعه انقلاب اسلامي دميدن گرفت.
سيدمنصور نبوی همچون ساير جوانان اين مرز و بوم به تظاهرات بر عليه رژيم شاه ميپرداخت. در انتقال افكار ضدپهلوی به منطقه كليجانرستاق ساری نقش بيبديل ايشان فراموش ناشدني است.
با به ثمر نشستن انقلاب اسلامي، به ادامه تحصيل پرداخت. در حال گذران تحصيل انجمن اسلامي را در روستای بالا و پايين هولار راهاندازی كرد. با توجه به وجود افكار گوناگون در آن زمان، جوانان زيادی را در انجمن اسلامي عضو نمود. هنوز بيش از دو سال از طلوع انقلاب اسلامي نگذشته بود كه ارتش حزب بعث عراق به فرماندهي صدام حسين و در 31 شهريور 1359 از زمين، دريا و هوا به كشورمان حمله نمود. جوانان كشور با فرمان امام خميني مبني بر دفاع از اسلام و كشور وارد جبههها شدند. سيدمنصور نبوی با فرمان امام كه فرموده بودند: دفاع واجب است بهسوی جبههها بشتابيد، خودش را در جرگه دليرمردان جنگ قرار داد و از همان روزهای اول جنگ، پس از فراگيری آموزش نظامي به جبههها رفت. از كوههای سربفلك كشيده كردستان گرفته تا رملهای شني جنوب رشادتهاي ايشان را از ياد نخواهد برد. او در اكثر عملياتهايي كه سپاه پاسداران و يگان لشگر 25 كربلا در آن حضور داشت، شركت جُست و به دفعات نيز مجروح گرديد. عملياتهای والفجر 8،6،5،4 ، بدر، خيبر، قدس 2، 1، كربلای 8، 5، 4 از جمله عملياتهايي بود كه سيدمنصور نبوی در آن حضور داشت.
سيدمنصور نبوی با اينكه در جبهه بود اما توانست در سال 1360 ديپلم بگيرد و حتي در آزمونهای دانشگاه فنون امام حسين(ع) و دانشگاه عالي سپاه با رتبه عالي قبول شود. عليرغم توصيه دوستان، از رفتن به دانشگاه به دليل اهميت دادن به حضور در جنگ، خودداری كرد. در سال 1363 با دختري پاك و مؤمنه ازدواج كرد كه حاصل آن زينبالسادات 11 ماهه در حين شهادت و پسرش بهنام سيدمنصور همنام پدر بود كه 3 ماه بعد از شهادت پدر بهدنيا آمد.
سيدمنصور نبوی به دليل تجارب ارزشمند حضور ممتد در جنگ و استعدادهای فراوانش، در لشگر 25 كربلا مسئوليتهای گوناگوني را تجربه كرد كه آخرين آن، فرمانده طرح و عمليات لشگر 25 كربلا بود.
ايشان در بين رزمندگان لشگر به سرباز امام زمان(عج) مشهور بود. چرا كه سبب آشنايي بسياری از رزمندگان لشگر با دعای عهد بود. و استمرار و اصرار ايشان بر خواندن دعای عهد زبانزد خاص و عام بود. سرانجام اين مرد الهي با دوستان بزرگوارش محمدحسن طوسي قائممقام فرماندهي لشگر و عليرضا نوبخت فرمانده يكي از تيپهای لشگر 25 كربلا در تاريخ 1366/1/19 و در حاليكه آفتاب داغ و سوزان بر دشت تفديده شلمچه ميتابيد و در حاليكه در نزديكترين موضع به دشمن و برای شناسايي رفته بودند، برای هميشه از زمينيان فاصله گرفتند و آسماني شدند.
سيدمنصور نبوی همانند ققنوس، پرندهايي كه در آتش بالهايش را ميسوزاند، برای دفاع اسلام و كشور سوخت، تا درخت انقلاب اسلامي برای هميشه جاودانه بماند.