سردار سرتیپ پاسدار شهید عباس كریمی، فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله(ص)، در ۱۳۳۶ در روستای قهرود، در شصت كیلومتری كاشان چشم به جهان گشود. كربلایی احمد، پدر كشاورز آن شهید، برای زندهماندن فرزندش به آستان با كرامت حضرت عباس نذر كرده بود، تا نام او را به عشق سقای كربلا، "عباس" بگذارد. عباس دوران دبستان را در روستای قهرود به پایان رسانید. برای دوران دبیرستان راهی تهران شد و تا سال دوم را در دبیرستان دارالفنون درس خواند. در آغاز سال سوم دوباره به كاشان بازگشت و وارد هنرستان شد. پس از دریافت دیپلم در رشته نساجی، به سربازی رفت.
فعالیتهای شهید پیش از انقلاب
عباس از راه ارتباط با برخی دوستان روحانیت مبارز، با پخش اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) فعالیت خود را علیه حكومت دستنشانده استعمارگران آمریكایی و انگلیس محمدرضا شاه پهلوی آغاز كرد. در همین دوران، ساواك وی را دستگیر و زیر شكنجههای جانكاه قرار داد. شهید كریمی با وجود خفقان حكومت پهلوی كه بر همه جنبههای زندگی روزمره مردم سایه تاریك خود را گسترانده بود، همچنان اعلامیهها و رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) را پنهانی به پادگان عباسآباد تهران منتقل و پخش میكرد. پس از فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترك پادگانهای ستمشاهی، خدمت سربازی خود را رها كرد و با پیوستن به صف پیكارگران، در راه پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی گام برداشت.
شهید و انقلاب اسلامی
حكومت شاهنشاهی پهلوی را انگلیسیها با كودتایی بر سر كار آوردند تا نفت و دیگر داراییهای ایران را به تاراج ببرند؛ این دزدی آشكار را آمریكاییها با كودتای دیگری در ایران ادامه دادند، ولی مردم بپاخاسته ایران به رهبری امام خمینی(ره) كه در آن زمان در تبعید به سر میبردند، در برابر حكومت وابسته پهلوی و استعمارگران آمریكایی ایستادند و خواهان بازگشت ایشان از تبعید و برقراری حكومت اسلامی در كشور شدند.
شاه در 26 دی 1357 فرار را بر قرار برگزید و طومار فرمانروایی پهلوی درهم پیچیده شد؛ شادی سراسر ایران را فرا گرفت و امام امت از تبعید بازگشت و به ملت خویش پیوست. شهید كریمی هم كه نور انقلاب بر دلش تابیده بود، شادی خود را نمیتوانست پنهان كند. دست به كار شد و در جریان بازگشت امام خمینی به خاك میهن اسلامی، در شمار نیروهای انتظامی كمیته استقبال از امام به خوبی درخشید.
ده روز پس از بازگشت امام(ره) به میهن، در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و دستگاه 2500 ساله شاهنشاهی در ایران به زبالهدان تاریخ سپرده شد. پنجاه هزار مستشار نظامی آمریكایی كه ایران را در اشغال خود آورده بودند، اخراج شدند، سفارت اسرائیل در تهران تعطیل شد، نفت و بیشتر داراییهای ایران از چنگال بیگانگان درآمدند، ایران اسلامی به آزادی و استقلال حقه خود دست یافت و اندكی بعد، نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پایهگذاری شد.
عباس در بهار ۱۳۵۸ به هنگام پایهگذاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر كاشان، به سپاه پیوست و در بخش اطلاعات آن مشغول به خدمت شد. كمی پس از ورودش به سپاه، طی مأموریتی، گروهی بیست نفره از سپاه پاسداران كاشان به فرماندهی شهید "علی معمار" برای حفاظت از بیت حضرت امام(ره) رهسپار قم شدند. آن روزها فتنه حزب خلق مسلمان در قم و آذربایجان بیداد میكرد و ضدانقلاب میخواست در قم شورشی برپا كند. آنگاه كه آشوبافكنی ضدانقلاب در گنبد كاووس و تركمن صحرا بالا كشید، شهید كریمی به همراه پاسداران سپاه كاشان به آن سامان شتافتند. در پی آن، در شمار گروهی دیگر از سپاه كاشان برای خاموش كردن آشوب بلوچستان، به ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان رفتند.
در آشوب ایرانشهر نقش وی در گردآوری اطلاعات و طراحی عملیات برای سركوب خانهای شورشی و تبهكاران مسلح چشمگیر بود. او با تغییر چهره و پوشیدن لباس محلی به میان مردم میرفت و اطلاعات دست اول را جمعآوری میكرد.
تابستان ۱۳۵۹ داوطلبانه برای پیكار با ضدانقلاب راهی استان كردستان گردید و در سپاه مریوان، به گروه شهید شاهد "حاج احمد متوسلیان" پیوست. از كوششهای عباس در استان كردستان، شناسایی و آزادسازی منطقه دزلی بود، كه به كمك نیروهای زیر فرمان او انجام گرفت. به دنبال آن، در سپاه پاسداران شهرستان پیرانشهر در استان آذربایجان غربی نیز با یگان اطلاعاتـعملیات آنجا همكاری خود را آغاز كرد. وی با شایستگیهایی كه از خود نشان داد، به مسئولیت اطلاعاتـعملیات سپاه پیرانشهر برگزیده شد.
شهید كریمی و جنگ تحمیلی
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، قدرتهای استعماری آمریكا، صهیونیسم جهانی و شوروی را به شدت نگران كرد، تا جاییكه كوشیدند با آشوبافكنی در چهار گوشه كشور، از جمله كردستان، آذربایجان، گنبد كاووس، سیستان و خوزستان زمینههای سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی را فراهم آوردند. هنگامی كه استكبار جهانی با شورش ترور، كودتاچینی و اختلافافكنی نتوانستند انقلاب را دچار فروپاشی كنند، به "صدام حسین"، فرمانروای كودتاگر عراق و دست نشانده خود، فرمان دادند با دوازده لشكر آراسته به ساز و برگ جنگی شرق و غرب، تاخت و تاز سراسری را به مرزهای باختری و جنوبی ایران در 31 شهریور 1359 آغاز و بخشهای پهناوری از استان نفتخیز خوزستان را تصرف نماید، تا بار دیگر آمریكا و انگلیس بتوانند به چپاول نفت و داراییهای ایران بپردازند. به این ترتیب، آنها جنگی هشت ساله را بر ایران تحمیل كردند.
پس از پیكار با ضد انقلاب، شهید كریمی همراه با شهید شاهد "حاج احمد متوسلیان" و شهید "رضاچراغی"، از كردستان روانه میدانهای نبرد جنوب در استان خوزستان گشتند تا به رویارویی با مزدوران عراقی بپردازند. عباس در جایگاه مسئول اطلاعاتـعملیات تیپ محمد رسول الله(ص) به تلاش خود ادامه داد. این سردار بیباك اسلام در نبرد "فتحالمبین" در دوم فروردین 1361 از ناحیه پا زخمی شد و دو ماه بستری بود.
در 21 مهرماه 1361 مراسم عقدكنان وی با همسرش برگزار شد و اندكی پس از آن، به هنگام آغاز نبرد "مسلمبن عقیل(ع)" در سیزدهم آبان 1361، عباس عصا به دست به صف رزمندگان ایران در منطقه سومار از شهرهای استان كرمانشاه پیوست. حضور او با این حال، در روحیه بخشیدن به رزمندگان اثر به سزایی داشت.
در نبرد "والفجر مقدماتی"، در هفدهم بهمن 1361، به سمت اطلاعات سپاه ۱۱ قدر، كه تازه راهاندازی شده بود، برگزیده شد. مدتی هم به فرماندهی تیپ سوم سلمان از لشكر ۲۷ حضرت رسول(ص) گمارده شد و در كنار بسیجیان دریادل به نبرد بیامان علیه نیروهای صدام حسین، دشمن بعثی و سرسپرده آمریكا و صهیونیسم جهانی پرداختند. شهید كریمی تا نبرد "خیبر"، در 22 اسفند 1362، در این جایگاه انجام وظیفه كرد. با شهادت شهید حاج "محمدابراهیم همت" در نبرد خیبر در خاك خوزستان، فرماندهی لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) را به دوش گرفت.
عباس، خود، درباره میدانهای دفاع مقدس میگوید: «كربلای جنوب، مكانی كه در آن هستیم، وجب به وجب آن با اهدای خون شهدایی بس بزرگوار باز پس گرفته شده است. این عزیزان ما فدا شدهاند تا دیگر رزمندگان ما از بركت خون پاك یاران با وفای امام عزیزمان توانستهاند این مزدوران كثیف و این جباران فاسد [حزب بعث عراق] را از این سرزمین مقدس، از سرزمین "سلمان فارسی" دور كنند و اینها را از این منطقه بیرون بیندازند.»
ویژگیهای اخلاقی شهید
شهید كریمی همچون دیگر سرداران بیباك سپاه اسلام، با استواری، رزمندگان را در پسزدن نیروهای دشمن راهبری میكرد. در برابر هر دشواری، خونسرد بود و در انجام هر كاری، توكلش به خدا. با آرامش و امیدواری وارد عمل میشد. پایداری و پایمردی شهید بیمانند بود و وجودش در میان سربازان امام زمان(عج)، مایه دلگرمی. بسیجیها را دوست میداشت و به آنها میبالید، در كنار آنها بر خاك مینشست، با آنها غذا میخورد، تا آنجا كه از دستش برمیآمد دشواریهای آنان را گرهگشایی میكرد. سركشی وی از خانواده شهیدان زبانزد همگان بود. انس ویژهای با قرآن داشت و روزانه آیاتی از كلامالله مجید را تلاوت میكرد. به نیایشهای پس از نماز اهمیت میداد. همواره میكوشید تا با وضو باشد. او از دوستداران و دلسوختگان اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بود. رفتار، گفتار و كردار شهید در خانواده، اجتماع و سپاه نمایانگر آن بود كه او تلاش میكرد برنامههای تربیتی اسلام را در هر جا كه باشد به اجرا بگذارد. از غیبت، دوری میكرد و اگر فردی كوچكترین بدگویی از كسی مینمود، اظهار ناراحتی میكرد و نمیگذاشت گفته او ادامه یابد.
نحوه شهادت
عباس كریمی قهرودی، چهارمین فرمانده لشكر 27 محمد رسولالله(ص)، در روز پنجشنبه، 23 اسفند 1363 در چهارمین روز نبرد "بدر" در آوردگاه شرق رودخانه دجله و شمال القرنه، بر اثر برخورد تركش گلوله توپ به ناحیه پشت سرش شربت شهادت را نوشید. عباس را به سفارش خودش در گلزار بهشت زهرای تهران، قطعه 24 در كنار آرامگاه شهید دكتر مصطفی چمران به خاك سپردند.
وصیتنامه شهید عباس کریمی قهرودی
بسمالله الرحمنالرحیم
«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء و الولدان...» سوره نساء آیه 75. چرا در راه خدا جهاد نمیکنید؟ در حالیکه مردان، زنان و کودکان مستضعف، همواره میگویند پروردگارا! ما را از این سرزمین ستم پیشه بیرون بر و از جانب خود، سرپرست و یاوری برای ما قرار بده!
«و قاتلواهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله.» سوره انفال آیه 39. بکشید کافران را تا برکنده شود ریشه فساد؛ و دین، منحصر به دین خدا شود.
هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت، در نزد خدا، از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست و من میخواهم که با این قطره خون، به عشقم برسم که خداست. شهید کسی است که حقیقت و هدف الهی را درک کرد و برای این حقیقت، پایداری نمود و جان داد.
شهادت در اسلام، مرگی نیست که دشمن بر مجاهد تحمیل میکند؛ بلکه انتخابی است که وی، با تمام آگاهی و شعور و شناختش، به آنان میرسد.
«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون.» سوره بقره آیه 154. به آنان که در راه خدا کشته میشوند، نگویید مردگان؛ بلکه آنها زندهاند، ولی شما در نمییابید.
شهادت برای من، فیض بزرگی بود. من لیاقت یک شهید را نداشتم و امیدوارم آنهایی که قبل و بعد از من به درجه شهادت نایل آمدهاند، مرا در آن دنیا شفاعت کنند؛ انشاءالله.
از قول من، به تمام اقوام و خویشاوندان، به خصوص پدر و مادر و خواهر و همسر و برادرانم، بگویید که بعد از مرگم، برای من گریه و زاری نکنند و در عوض، به همه دوستان و آشنایان، با چهرهای خندان تبریک بگویند و به آنان بگویید جان او هدیهای برای اسلام عزیز و امام امت و امت امام بود.
خانواده من صبر پیشه کنند. صبر به معنای تسلیم شدن در مقابل باطل و ناحق نیست، بلکه استواری و ایستادگی در برابر ناملایمات و سختیهاست. صبر، مقاومت در مقابل گرفتاریها. مبارزه سرسخت با مشکلات زندگی، مبارزه با هوای نفسانی و اجرای دستورهای امام و مبارزه با منافقین داخلی است که خود نیز یک جبهه داخلی هستند. طبق فرمایش قرآن کریم: «و قتلوا هم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوكم والفتنه اشد من القتل.» سوره بقره آیه 19. هرجا مشركان را یافتید، به قتل برسانید و از شهرهایشان برانید؛ چنانكه آنها شما را از وطن آواره كردند و فتنهگری آنان سختتر از جنگ، و فسادش بیشتر است.
در رابطه با رزمندگان اسلام، باید بگویم كه همیشه با توكل به خداوند و ائمه معصومین(ع) و اجرای دستورهای رهبر عزیز و عالیقدرمان، بر دشمنان بتازید تا آنها را از صفحه روزگار بردارید و هیچ وقت بر پیروزیهایتان مغرور نشوید؛ چون در مرحله نخست، این شما نیستید كه میجنگید و این شما نیستید كه شلیك میكنید، بلكه طبق آیه قرآن مجید: «و ما رمیت اذرمیت و لكن الله رمی!» سوره انفال آیه 17. و شما باید مجاهد فی سبیلالله باشید؛ آن كسی كه جهاد كند تا «كلمه الله هی العلیا» (سوره توبه آیه 40)، تا اینكه اراده خداوند، حاكم بر ارادهها شود این همان راه خداست.
وصیت من به خانوادهام این است كه از همسرم با كمال احترام و محبت رفتار شود و همسرم نیز متقابلاً با آنها با احترام رفتار کند.
اسلحه و كلیه وسایلی كه متعلق به بیتالمال است، توسط همسرم تحویل سپاه شود. وسایل شخصیام، از لباس و غیره را به همسرم تحویل دهید وكلیه موجودی پولهایم را به همسرم بدهید. همسرم نیز نصف این پول را برای كمك به جبههها و مستضعفین بدهد و بقیه را هر طور خود صلاح میداند، به مصرف برساند.
وصیتنامهام را قبل از خاكسپاری به همسرم بدهید.
وصیت من به همسرم این است كه از این لحظه باید مسئولیت خانواده ما را قبول كنی و علاوهبر مسئولیت خانهداری، به تعلیم و تربیت بقیه افراد بپردازی و رسالتی كه بر دوشت تو گذاشته شده، به انجام برسانی.
سلام و دعای همیشگیتان را فراموش نكنید.
عباس کریمی
27 آبان 1361
2 صفر 1402