احمد انگالی

شهید احمد انگالی

تاریخ شهادت:
۱۰ تير ۱۳۷۰
تعداد بازدید ۶۶۸۳ بار
احمد انگالی فرمانده واحد آموزش نظامی ناو تیپ13 امیرالمؤمنین(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 15 شهریورماه سا ل 1344 در روستای«کره بند» از توابع شهرستان بوشهر متولد شد و تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای کره بند با موفقیت به پایان رساند. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی او از فعالان این نهضت بود و در راهپیمایی‌ها شرکت فعال داشت. در سال 1361 در حالی‌که دانش‌آموز اول دبیرستان بود، درس و مدرسه را رها کرد و عاشقانه آماده عزیمت به میدان نبرد شد.
وی پس ازگذراندن آموزش‌های لازم در شهرستان کازرون، به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و در عملیات محرم در منطقه شرهانی حماسه‌آفرینی کرد و تا پای نثار جان نیز پیش رفت. او هم‌چنین در عملیات والفجر 1 به همراه دیگر بسیجیان شرکت داشت و پس از انهدام نیروهای دشمن و تصرف بخشی از نوار مرزی، توانست در پیروزی نیروهای خودی بر دشمن نقش مهمی ایفا کند.
احمد انگالی در تاریخ 1362/5/1پس از گذراندن دوره آموزش پاسداری، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از سه ماه آموزش به کردستان اعزام شد و مدت 6 ماه در سقز و کامیاران خدمت کرد.
پس حضور در کردستان دوباره عزم جبهه‌های جنوب نمود و به مدت 8 ماه در واحد اطلاعات و عملیات ناو تیپ امیرالمؤمنین(ع) به جها د در راه خدا و اسلام پرداخت. در بازگشت از جبهه بنا به تشخیص مسئولین و با توجه به صلاحیت‌های موجود در او، به‌عنوان فرمانده پایگاه مقاومت شهید دستغیب کره بند انتخاب شد و 6 ماه تمام، خالصانه در خدمت بسیج و بسیجیان خدمت کرد.
علاقه سرشار او به فراگیری فنون و آموزش‌های نظامی، در کنار مسایل عقیدتی و معنوی موجب شد تا با گذراندن آموزش‌های دریایی در بوشهر به ناو تیپ امیرالمؤمنین(ع) مراجعت کند و به‌دنبال آن برای آموزش تربیت مربی فرماندهی دسته به تهران اعزام می‌شود. او پس از 4 ماه آموزش، به ناو تیپ امیرالمؤمنین(ع) بازگشت و مدت 5 سال و نیم در واحد آموزش رزمندگان اسلام برای مبارزه با دشمن پرداخت.
شهید احمد انگالی علاوه‌بر آموزش دادن به نیروها، خود نیز از شرکت در صحنه‌های کارزار غافل نشد و در عملیات بزرگ والفجر 8 به‌عنوان فرمانده گروهانی از گردان حضرت زینب(س)، در فتح عظیم منطقه فاو حماسه آفرید و ضمن وارد کردن صدمات فراوان به دشمن، از ناحیه گوش مصدوم شد.
وی در تابستان سال 1365 در عملیات کربلای 3 در منطقه خور عبدالله و دریای خروشان خلیج‌فارس، همراه با دیگر دلیرمردان میهن به جنگ با ناوچه‌های جنگی دشمن پرداخت و رشادت‌های چشمگیری از خود نشان داد. او در سال 1366 در حالی‌که مسئول آموزش عمومی و معاون واحد آموزش نظامی تیپ بود‌، به‌عنوان فرمانده گروهانی از گردان ذوالفقار در عملیات کربلای 4 نیز شرکت کرد و تا آخرین لحظه، مردانه با دشمنان مبارزه کرد.
هنوز خستگی عملیات کربلای 4 از تن احمد بیرون نرفته بود که مجدداً به‌عنوان فرمانده گروهانی از گردان ذوالفقار در عملیات کربلای 5 – در منطقه شلمچه – معرفی شد و در نبردی جانانه، خسارت بسیار سنگینی به مزدوران عراقی وارد نمود و خود نیز از ناحیه پا مجروح گردید.
شهید انگالی در عملیات والفجر 10 در غرب کشور نیز حضور یافت و در مانور آمادگی عملیات کوهستانی، فرماندهی یکی از ارتفاعات را برعهده گرفت. درست در همین زمان بود که عراقی‌ها به‌طورگسترده به فاو و سپس به جزیره مجنون حمله کردند و به همین خاطر هم شهید انگالی به همراه جمعی از فرماندهان و رزمندگان تیپ، بلا فاصله به جبهه‌های جنوب بازگشت و در نبر د با دشمن بعثی، حماسه‌آفرینی کرد.
پس از پذیرش قطع‌نامه 598 از سوی ایران، نیروهای عراق حملات گسترده‌ای را برای تصرف مناطقی از کشور عزیزمان انجام دادند. در این هنگام، شهید انگالی به‌عنوان فرمانده گردان برای عقب راندن دشمن، در جاده اهواز– خرمشهر با دشمن درگیر شد و در پیروزی سپاهیان اسلام نقش به‌سزایی ایفا کرد.
پس از برقراری آتش‌بس میان دو کشور ایران و عراق، وی کماکان به حضور خود در جبهه به‌عنوان فرمانده آموزش نظامی تیپ و فرماندهی پادگان آموزشی الغدیر ادامه داد و در اواخر سال 1369 بود که از پادگان الغدیر در جنوب و مقر تیپ حضرت امیر منتقل شد و در مسئولیت جدید نیز به پاسداری از کشور پرداخت. او هم‌چنین در مانورهای مشترک نیروی دریایی سپاه و ارتش که به‌نام‌های پیروزی 1 در بندر‌عباس و سهند در منطقه رود حله انجام گرفت نیز همراه با فرماندهان تیپ حضور داشت و در مانور پیروزی 2 نیروی دریایی سپاه و ارتش در منطقه کبگان نیز به‌عنوان ارزیاب مانور خدمت نمود.
احمد انگالی در تاریخ 1370/4/5 به دستور فرماندهی تیپ، مأمور انهدام مهمات از رده خارج شده تیپ گردید و در حین انجام وظیفه و بر اثر اشتعال ناگهانی مهمات، مورد آتش‌سوزی شدید قرار گرفت. اگر چه او را سریعاً به‌وسیله هواپیما به تهران اعزام کردند، اما پس از 5 روز تلاش بی‌وقفه پزشکان معالج‌، در ساعت 3 بامداد دهم تیرماه سال 1370 مصادف با عید غدیرخم، عید ولایت، به عهدش با امام وفا کرد و بعد از سال‌ها مبارزه ،حماسه‌آفرینی و ایثارگری در صحنه‌های مختلف انقلاب به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
پیکر مطهرش را در همان روز بوسیله هواپیما به بوشهر منتقل کردند و فردای آن روز او را از محل بسیج مرکزی بوشهر تا زادگاهش کره بند تشییع کرده و بنا به وصیت خودش در امامزاده جعفر، در جوار دیگر شهیدان گلگون کفن به خاک سپردند. شهید انگالی، خانواده و تنها فرزندش زهرا را تنها گذاشت تا به لقای معبودش بشتابد.
وصیت‌نامه شهید احمد انگالی:
بسمه تعالی
حمد و سپاس خدایی را که ما را آفرید و سپس به راه راست هدایت کرد و روشنایی را به ما نشان داد و از ظلمات جهل و نادانی رهانید و سایه مهر و محبتش را بر سر ما افکند. سپاس خدایی را که رهبری آگاه و روشنفکر به ما عطا فرمود و توفیق جهاد را به بندگان رو‌سیاه و شرمسار، ارزانی داشت و لیاقت جامه رزم پوشیدن را به ما داد.
هم‌اکنون که دیار عاشقان، رهسپار جانفشان می‌خواهد، من هم سلاح به‌دست گرفته و عازم میدان نبرد می‌شوم تا بلکه اندکی از مسئولیت‌هایی را که در قبال اسلام و انقلاب و خون شهدا بر گردن دارم را ادا کنم.
هم‌اکنون که چند صباحی به دیدار خدا بیشتر نمانده، چند کلمه‌ای با شما پدر و مادر عزیزم دارم، شمایی که همیشه آرزو داشتید فرزندتان درسش را ادامه دهد ولی به آرزویتان نرسیدید. بدانید که فرزندتان راهی مدرسه عشق به معبود شد، مدرسه‌ای که از همه مدرسه‌ها برتر و بالاتر است و رزمندگان غیور اسلام‌، شاگردان این مدرسه هستند و درس این مدرسه نیز، درس شهادت است. چه زیباست که ما هم جزء آن‌هایی باشیم که به گفته قرآن به عهد خود وفا کرده و راه شهادت را طی کرده‌اند و هیچ‌وقت از راه خدا برنگشته‌اند.
پدر رنج کشیده و مادر مهربانم! هم‌اکنون که اسلام در خطر است، صلاح دیدم که درس و مدرسه را رها کنم و به‌سوی جبهه بشتابم و هیچ چیزی نمی‌تواند مرا از این انتخاب باز دارد. حال،آرزویم این است که در میدان نبرد با کفار با قلبی مملو از عشق به خدا بجنگم و جان ناقابلم را فدا کنم.
هرگز از جبهه رفتن برادرانم جلوگیری نکنید. بگذارید سلاح مرا بردارند و از اسلام و مسلمین دفاع کنند.
پدر و مادر عزیزم! اگر جنازه‌ام به‌دست شما نرسید‌، اصلاً ناراحت نشوید و در مقابل منافقین کوردل، چه آشنا و چه غیرآشنا، خود را مأیوس نشان ندهید و آنان را شاد نکنید، زیرا آن‌ها از لذتی که یک رزمنده از ایثار کردن جانش در راه خدا می‌برد، خبر ندارند و قلب‌هایشان مهر کینه و نفرت خورده و به همین دلیل است که از ناراحتی و یأس دیگران شاد می‌شوند!
همیشه پشتیبان ولایت فقیه و امام بزرگوارمان باشید و اگر روزی به حضور آن امام همام رسیدید، به او بگویید که رزمندگان اسلام هنوز به عهدی که با او بسته‌اند وفادار هستند و هیچ‌چیز آن‌ها را از راه خود برنمی‌گرداند، حتی اگر به شهادت برسند. آری! راه سرخ شهادت ادامه دارد و خوش آن روز!

ای پدر و مادر و برادران عزیزم! در کنار قبر شش گوشه اباعبدالله(ع) بنشینید و برای آمرزش گناهان من دعا کنید. به شما توصیه می‌کنم که هیچ وقت نماز را سبک نشمارید، وای بر نمازگزارانی که نمازشان را سبک می‌شمارند. شمایی که ریاکار هستید! راه و رسم زندگی را از قرآن بیاموزید و سعی کنید دورویی و دورنگی را از خود دور کنید تا مورد رحمت خداوند قرار بگیرید.

از شما می‌خواهم همه وسایلم را به برادرانم بسپارید و چند بیت شعری هم که نوشته‌ام به آن‌ها تقدیم می‌کنم.
بار الها من نمی‌خواهم که در بستر بمیرم
یاریم کن تا به راحت در دل سنگر بمیرم
دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله
دور از کاشانه و خواهر و مادر بمیرم
دوست دارم هم‌چو باران در دل دریا ببارم
عاشقم هم‌چو حسین از عشق تو بی‌سر بمیرم
دوست دارم هم‌چو مولایم علی در راه جانان
در دل محراب و در سجده، ز فرق سر بمیرم
دوست دارم هم‌چو عباس در جیش دشمن
در رهت هدیه کنم دستان و هم پیکر بمیرم
دوست دارم عاشقانه هم‌چو باقر در دل کوه
یا به راهت خالصانه هم‌چو آن جعفر بمیرم
دوست دارم هم‌چو امیر جاودان در تنگ چزابه
از جفای بعثی بی‌دین و هم کافر بمیرم
یا که هم‌چو زائر انگالی زنم آتش به دشمن
چون رضای کره بندی، پیرو حیدر بمیرم
و در آخر از پدر و مادر، برادران و خواهرانم حلالیت می‌طلبم و از شما می‌خواهم که از طرف من از همه برایم حلالیت بخواهید و برای آمرزش گناهانم دعا کنید. در ضمن اگر برایتان امکان دارد مرا در امامزاده جعفر به خاک بسپارید.
                                                                                                                               احمد انگالی

                                                                                                                                1367/1/8