عبدالمجید عراقیزاده در مردادماه سال 1336 در یک خانوادهای مذهبی در بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش برادرزاده علامه شهید آیتالله حاجعلی وکیلی، امامجمعه لارستان در عهد رضاخان و مادر ایشان نوه دختری این علامه شهید بود. پدر او که خود معلم قرآن و پایبند به اجرای قوانین شرع بود از همان اوان کودکی وی را تحت تربیتهای اسلامی قرار داد. از همان موقع در حالیکه شاید 12 سال بیشتر نداشت نماز و روزه را شروع کرد و با قرآن و تعالیم اسلامی آشنا شد، در مراسم مذهبی با شوق و ذوق فراوان فعالانه شرکت میکرد.
ایشان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بندرعباس به پایان برد و پس از طی دوره دانشسرای عالی کرمان و اخذ مدرک فوقدیپلم ریاضی، خدمت سربازی خود را به صورت معلم در بخش فین بندرعباس آغاز نمود. در همین زمان بود که انقلاب اسلامی به رهبری مجاهد کبیر، امام خمینی با قدرت و شدت رژیم طاغوت را درهم میکوبید و عبدالمجید نیز پا به پای دیگر همرزمانش ضمن حفظ ارتباط با نیروهای فعال در بندرعباس به افشاگری علیه رژیم طاغوت پرداخت و در بالا بردن بینش علمی، سیاسی و انقلابی دانشآموزان همت والایی از خود نشان داد.
هنگامیکه فرمان امام مبنی بر اعتصاب سراسری را دریافت نمود مدرسه را تعطیل و آن را به کانون گرم و فروزان مبارزه علیه رژیم سر سپرده شاه تبدیل نمود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه 1357، شهید عراقیزاده که خدمت سربازی خود را به پایان رسانده بود به بندرعباس آمده و بهعنوان معلم ریاضی در مدرسه شهید سام پور به انجام وظیفه پرداخت و در سنگر آموزش و پرورش فعالیتهای خود را در بعد تازهای آغاز نمود. عشق و علاقه وافری که به تربیت اسلامی و رشد و شکوفایی دانشآموزان داشت. با آغاز حملات وحشیانه و متجاوزانه رژیم عراق به میهن اسلامی به حراست از حریم مقدس انقلاب پرداخت و به جبهههای نبرد شتافت.
سردار شهید عبدالمجید عراقیزاده اواخر سال 1359 از جبهه کوت شیخ به جبهه دارخوین منتقل گردید و چون در امداد مهارت داشت به بهداری منتقل شد و در نقش امدادگر مشغول به کار گردید. از همان اوایل توانایی بالای خود را برای احراز مسئولیت در بخش امداد نشان داد. اودر این سمت حضوری تأثیرگذار داشت. از عملیات فرماندهی کلقوا تا عملیات خیبر که به یار پیوست، در پستهای قائممقامی و فرماندهی بهداری مشغول خدمت بود.
او دبیر نمونه و معلم ریاضی دبیرستانهای بندرعباس بود و در سنگر علم نیز از توانایی بالایی برخوردار بود به طوریکه هرگاه به قصد مرخصی به شهر بندرعباس میرفت آموزش و پرورش با تمدید مأموریت او مخالفت میکرد و به او پیشنهاد مسئولیتهای مهمی را میداد ولی شهید عراقیزاده از قبول مسئولیت در اداره آموزش و پرورش امتناع کرده مجدداً به جبهه نبرد باز میگشت. در جبهه نبرد در اورژانسهای عقب جبهه نمیماند دوست داشت در نزدیکترین اورژانس خط مقدم قرار گیرد تا بتواند از وضعیت دشمن اطلاع کافی و دقیق بهدست آورد. وی در کوتاهترین زمان ممکن نیروها و امکانات لازم برای اورژانس را فراهم میکرد و وقتی با کمبود آمبولانس مواجه میشدیم با مسافرت به شهرهای مختلف، تعدادی آمبولانس برای مناطق جنگی فراهم میکرد و آنها را سریعاً به بهداری انتقال میداد و تلاش زیادی میکرد تا خودروهای غنیمتی نیز برای خدمت به مجروحین، در بهداری لشگر به کار گرفته شود.
در عملیات خیبر، پس از آنکه به نحو عالی از عهده اداره امور موبوطه برآمد، در خط مقدم جبهه از ناحیه شکم مورد اصابت ترکش قرار گرفت و قبل از رسیدن به بیمارستان پر کشید و به دوست پیوست!