تولد و کودکی
در سال 1334 در روستای "شیرود" فرزندی دیده به جهان گشود که نامش را "علیاکبر" گذاشتند.
تولد علیاکبر به این خانواده متدین و کشاورز، امید و شادی بخشید.
در آن زمان، فقر و بیداد ستمشاهی بر دوش کشاورزان سنگینی میکرد؛ از این رو علیاکبر نیز در همان دوران کودکی، با فقر آشنا و مأنوس بود. او با دستهای کوچک و گامهای پر انرژی خود، در کار کشاورزی به کمک پدر میشتافت و او را یاری میکرد.
تحصیلات
در روستای شیرود، مدرسهای وجود نداشت. هر چند که پدر شهید شیرودی قرآن خواندن را به فرزندانش بهخصوص علیاکبر، آموخته بود، اما آرزو داشت که او درسهای مدرسه را نیز فراگیرد؛ از اینرو شهید شیرودی تحصیلات خود را در مدرسه روستای مجاور شروع کرد. او همراه با تحصیل در کار کشاورزی به یاری پدر میشتافت.
آشنایی او با فرهنگ غنی اسلام، از زمان رفتن به مکتبخانهای که در شیرود ایجاد شده بود، بیشتر شد. شهید شیرودی پس از پایان دوره متوسطه برای ادامه تحصیل به تهران میرود و پس از دو سال به استخدام ارتش در میآید. از آنپس فصل جدیدی در زندگی شهید شیرودی آغاز میشود. او برای ادامه کار در ارتش، پرواز و خلبانی را انتخاب میکند.
فعالیّتهای پیش از انقلاب
در زمان خدمت شهید شیرودی در ارتش، به دلیل وابستگی رژیم منحوس پهلوی به استکبار جهانی و بهخصوص آمریکا، ارتش در خدمت و متأثر از خواست آنان بود. در ارتش، همه چیز از سازمان و آموزش گرفته تا تجهیزات، در دست بیگانگان قرار داشت.
در آن زمان، به دلیل قوانین خاص ارتش، پرسنل متعهد و دلسوزی چون شیرودی راه برگشتی نداشتند؛ از این رو شهید شیرودی صبر و انتظار را در پیشگرفت. روزی در مانوری که یکی از اعضای طاغوت در آن شرکت داشت، علیاکبر تصمیم گرفت با هلیکوپتر خود به جایگاه زده و آن عنصر ناپاک پهلوی را از میان بردارد؛ امّا به دلایلی، شیرودی هرگز موفق به انجام این کار نشد.
او خشم انقلابی خود را در درون نگهداشت، تا آنکه تظاهرات ملّت مسلمان، آغاز انقلاب را نوید داد. او در این تظاهرات حضور فعّال داشت. با شروع انقلاب، گویی روح تازهای در جان او دمیده شد. او که سالها انتظار این لحظهها را میکشید، دنیای تازهای را پیشروی خود گشوده دید.
فعالیتهای فرهنگی
پس از پیروزی انقلاب، شهید شیرودی با تمام وجود در صحنه حاضر شد و در فعالیتهای مذهبی و اجتماعی حضور یافت. او پرسنل پروازی را در پایگاه هوایی ارشاد و راهنمایی میکرد. چون خود الگوی تمام عیار یک مسلمان متعهد بود، خیلی زود در قلب همه پرسنل جای گرفت. او همچنین یکی از بنیانگذاران کمیته انقلاب اسلامی استان کرمانشاه بود.
مبارزه با اشرار
در آغاز انقلاب، استکبار چون شکست ایادی خود را به چشم میدید، تحرکاتی را در غرب کشور انجام داد. شهید شیرودی از همان ابتدا، پروژههای عملیاتی را علیه این خودفروختگان و مزدوران آغاز کرد. دلاوریهای این رادمرد راستین اسلام، تجسمی از ایمان و اراده و تخصص بود.
نقش شیرودی در سرنگونی اشرار و ضد انقلاب، انکارناپذیر است و حماسهها، رشادتها و دلاوریهای این خلبان قهرمان همواره در خاطرهها باقی میماند. در غرب کشور، شهید شیرودی همراه با شهید "کشوری" و شهید "سهیلیان" چنان قهرمانیهایی از خود نشان داد که شهید تیمسار "فلاحی" او را ستاره غرب کشور نامید.
وی در پیروزیهای جنگ بهویژه تپههای "مِیْمَک"، "سر پُل ذَهاب" و "بازی دِراز" نقش ارزندهای داشت.
در آرزوی شهادت
لحظه وصل عبد به معبود، عاشق به معشوق و نیستی به بینهایت، آنچنان زیبا و دلانگیز است که افلاکیان عاشق هشت سال دفاع مقدس، همواره بهدنبال چشیدن لذت چنین وصلی بودند. آنان بیهیچ ترس و واهمهای به زیر آتش گلولههای دشمن رفته و عاشقانه وجود خویش را در دفاع از حیثیّت و شرف کشور و اسلام عزیز فدا میکردند.
شهید شیرودی یکی از رزمندگان دلیر و وارستهای بود، که همواره در جبهه، عاشقانه میجنگید و حماسه خلق میکرد. او تمام مأموریتهایش را به امید شهادت شروع میکرد، آن چنان که خود میگوید: «در هنگام رفتن به مأموریت حالت یک عاشق را دارم که به طرف معشوق میرود و در هنگام بازگشت، با وجود موفقیت غمگینم، چون احساس میکنم هنوز آنطور که باید، خالص نشدهام تا مورد قبول دعوت خدا قرار گیرم.»
بهترین خاطره
شهید شیرودی دو هفته قبل از شهادت، بهترین خاطره خود را چنین تعریف میکند: «اوایل جنگ بود، عراق در یکی از جبههها با 3 لشکر کامل حمله کرد. ما با کمترین وسایل و نفرات، این 3 لشکر را همراه با 80% وسایلشان از بین بردیم تا آنجا که باقیمانده اندک نفراتشان نیز مجبور به فرار شدند و این بهترین خاطره من است که در 24 ساعت مقاومت مردانه، عراق را از آن فکری که سه روزه میخواست به تهران برسد آنچنان پشیمان کردیم که دیگر راهی برایش باقی نمانده بود.»
بالاترین پروازهای جنگ
شهید شیرودی پس از پیروزی انقلاب بیشتر اوقات زندگیش را در مبارزه با منافقان کوردل، و با شروع جنگ تحمیلی نیز در جبهههای نبرد حق علیه باطل سپری کرد. وی با پیشنهاد هر مأموریتی فورا آن را پذیرفته و جهت انجام سریع مأموریت، خود را آماده میکرد.
او آنچنان خود را وقف دفاع از اسلام کرده بود که با شنیدن خبر بیماری فرزندش، جبهه را ترک نکرد. او در مدت نبردش بیش از بیست هزار مأموریت انجام داد بهطوری که یکی از بالاترین پروازهای جنگ را در دنیا داشته و بارها از خطر گلولههای دشمن جان سالم به در برد.
هلیکوپترهای وی بیش از چهلبار مورد اصابت گلولههای مزدوران قرار گرفت. البته عنایت و لطف حقتعالی بدرقه راه مردان الهی است که زیر آتش دشمن همچنان راست قامت و استوار از دین اسلام دفاع میکنند.
رد درجههای تشویقی
شهید شیرودی در مدت خدمتش در ارتش بارها مورد تشویق و ارتقاء درجه قرار گرفت، امّا او که برای کمک به اسلام و قرآن میجنگید و هدفی الهی داشت، هیچ کدام از آنها را قبول نکرد.
وی جهاد و دفاع از اسلام را وظیفه شرعی هر مسلمان و ادای تکلیف میدانست. از اینرو در نامهای خطاب به فرمانده پایگاه هوانیروز کرمانشاه، درجه تشویقی خود را پسداد. او در این نامه چنین گفته است: «اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتهام [از اینرو] تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادهاند، پسگرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که قبلاً بودهام برگردانید».
ولایتپذیری
شهید شیرودی دو روز قبل از شهادت در مصاحبه با خبرنگاران رسانههای خبری، کمکگیری از امدادهای غیبی را علت توانایی وارد ساختن کوبندهترین ضربات به قوای دشمن عنوان کرد، و از آنان خواست برای درک بیشتر امدادهای غیبی به جبهههای نبرد حق علیه باطل بیایند تا چهره نورانی رزمندگان اسلام را از نزدیک ببینند.
هنگامیکه مصاحبهکنندگان از وی تقاضا کردند که محدوده جغرافیایی پروازهای آیندهاش را ترسیم کند، به آنان گفت: «بهتر است نقشههای دنیا را نگاه کنند؛ زیرا اگر امام خمینی فرمان دهد در هر نقطه جهان که مرکز کفر است میجنگم». این شهید بزرگوار با این جمله عمیق و کوبنده، اطاعت محض خود را از مقام ولایت به گوش جهانیان رساند.
نماز اوّل وقت
شهید شیرودی که در مکتب تعالیبخش اسلام پرورش یافته بود، از همان اوایل نوجوانی به نماز اوّل وقت اهتمام بسیار داشت، بهطوری که در مصاحبه خبرنگاران خارجی، با شنیدن "اللّه اکبر" و اذان مغرب مصاحبه را نیمهتمام گذاشت و به طرف مسجد رفت تا نماز را اقامه کند. خبرنگاران به زبان انگلیسی و آلمانی میپرسیدند که چه اتّفاقی افتاده و با دوربین و سایر وسایل به دنبالش رفتند. او لحظهای سرش را برگرداند و گفت: اللّه، مسجد و به سرعت از آنجا خارج شد و در مسجد وضو گرفت و مانند همیشه با رزمندگان به نماز ایستاد.
لحظه وصال
هشتم اردیبهشت سال 60، به شهید شیرودی خبر دادند که تانکهای عراقی به طرف دشت "ذَهاب" در حرکتند. وی به دلیل تاریکی شب نتوانست به طرف منطقه عملیاتی حرکت کند، از اینرو آن شب را به نماز ایستاد و در دل تاریکی شب با یگانه معبود به راز و نیاز مشغول شد. او نماز صبح را با آرامش به پایان رساند. و سپس به طرف منطقه درگیری حرکت کرد.
در ساعت شش صبح با انهدام چندین تانک از نیروهای دشمن، هلیکوپتر وی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دست تقدیر، لحظات پربار عمر او را تاراج کرد و آستان قدس الهی پذیرای روح ملکوتیش شد.
هنگامی که خبر شهادت او را به امام(رحمهاللّه) دادند، وی پس از سکوتی طولانی فرمودند: «شیرودی آمرزیده شده است».
شهید شیرودی از نگاه شهید چمران
شهید دکتر چمران نماینده حضرت امام رحمهالله در شورای عالی دفاع، با تمجید از رشادتها و دلاوریهای شهید شیرودی و قدرت مانور او در مأموریتهایش، چنین میگوید: «من خاطرات بسیاری با شهید شیرودی دارم و از روزهای اولی که در کردستان شروع به نبرد کردیم وی از طرف هوانیروز با ما همکاری میکرد. او یکی از خلبانانی بود که واقعا از ستارههای درخشان مبارزات کردستان بود. بهخاطر دارم که با هلیکوپتر خود مثل یک جت عمل میکرد.
هنگام هجوم به دشمن، بدنه هلیکوپتر را کج میکرد و بهصورت مایل، شیرجه میرفت. دشمن را زیر رگبار گلوله میگرفت و با آن وحشتی که در درون دشمن ایجاد میکرد بزرگترین ضربات را به آنان میزد. زمانیکه نیروهای ارتش در نزدیکی شهر "سَقِّز" در محاصره و کمین دشمن قرار گرفته بودند، وی با تاکتیکهای شجاعانه توانست آنان را از کمین دشمن نجات دهد».
نیروی هوایی از دیدگاه مقام معظم رهبری
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرداران بزرگی همچون شهید شیرودی، شهید کشوری، شهید سهیلیان، شهید سرلشکر عباس بابایی، شهید سرلشکر علیرضا یاسینی، شهید سرلشکر مصطفی اردستانی و شهید سرلشکر منصور ستاری را در خود جای داده است.
مقام معظم رهبری در توصیف فداکاریهای این نیرو فرمودهاند: «خلبانان شکاری ما، یک برجستگیهایی نشان دادند و فداکاریهایی کردند که زبان عاجز است از اینکه بتواند در عبارات کوتاه، حقایقی را که در میدان جنگ از این عزیزان بروز کرده، توصیف کند. من فراموش نمیکنم آن روزهایی را که شدت جنگ و در بحبوحههای حوادث تلخ، خلبانهای ما در آسمان چه فداکاریهایی کردند و اینها جزو پرونده معنوی و ذخیره الهی و آسمانی نیروی هوایی در سختترین دوران آزمایشهای این ملّت ثبت است»
وصیتنامه شهید
امیر سرافراز ارتش اسلام، سرتیپ خلبان شهید علیاکبر شیرودی در فرازی از وصیتنامه خود میگوید:
بسمالله الرحمن الرحیم
هنگامیکه پرواز میکنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقتآمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس میکنم هنوز خالص نشدهام تا به سوی خداوند برگردم.
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمیگرفتم و به جبهه نمیرفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورززاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچیک از حزبها و گروهها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.