علیرضا ناهیدی

شهید علیرضا ناهیدی

تاریخ شهادت:
۲۷ بهمن ۱۳۶۱
تعداد بازدید ۴۸۱۴ بار
روز اول اسفند سال 1339 در شرق تهران، در خانواده‌ای دیندار و مؤمن، كودكی زاده شد كه نام او را "علیرضا" نهادند. علیرضا از كودكی هوش قوی و استعدادی برتر داشت. این استعداد و هوش در مدرسه بیشتر نمایان بود. او تحصیلات ابتدایی را تا سال چهارم، در دبستان ملی "دانش پرور" نارمك و سال پنجم را در مدرسه "داریوش" به پایان رسانید. سپس به دبیرستان "خوارزمی" وارد شد. علیرضا، خرداد 1359 از این دبیرستان در رشته ریاضی فیزیك فارغ‌التحصیل می‌شود. با هوش سرشار و ذهن نقادی كه داشت، در دوره تحصیل شگفتی معلمان را بر می‌انگیزد. در كلاس ریاضی، ‌برخی مسائل را با شیوه‌ای بدیع و غیر مرسوم حل می‌كند، به طوری‌كه در دبیرستان به مغز متفكر مدرسه معروف می‌شود.
علیرضا سال آخر دبیرستان بود كه انقلاب شروع می‌شود. او به‌خاطر تربیت دینی و نیز وسعت مطالعات مذهبی، خیلی زود وارد مبارزات انقلابی و فعالیت‌های سیاسی می‌گردد؛ و در اعتصاب‌های مدرسه و نیز عملیات‌های ایذایی علیه رژیم، نقش هدایت‌كننده و جلودار را ایفا می‌كند.
ناهیدی فعالیت‌های مذهبی خود را در سال 1357، در مسجد اباعبدالله الحسین(ع)، در فلكه دوم تهران پارس شروع می‌كند. او به‌طور جدی پیام‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام(ره) را به مردم می‌رساند و نیز شعارهای ضد رژیم را بر در و دیوار محل می‌نویسد.
در روزهای سخت انقلاب، به كمك‌رسانی مردم مسلمان می‌شتابد. او در زمستان 1357 به كمك شعبه نفت محل رفته و به مردم نفت می‌رساند و برای مردان و زنان پیر، وسایل و آذوقه تهیه می‌كند.
علیرضا با بیان شیوا و جذابش، جوانان را مجذوب و برای وارد شدن در صحنه‌های انقلاب ترغیب و تشویق می‌نماید.
روز پیروزی انقلاب، شبانه‌روز و خستگی‌ناپذیر در بیرون از خانه به فعالیت و مبارزه می‌پردازد.
علیرضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با شور و شوق به فعالیت‌های انقلابی‌اش ادامه می‌دهد. او در مسجد محل، پایگاه بسیج را راه‌می‌اندازد و برای نوجوانان و جوانان محل، كلاس نظامی و عقیدتی برگزار می‌كند.
ناهیدی به‌عنوان بسیجی فعال، به دوره آموزش پادگان امام حسین(ع) اعزام می‌شود و با اشتیاق فنون نظامی را فرا می‌گیرد. پدرش می‌گوید: «در یك روز كه مربی سر كلاس نارنجك را آموزش می‌داد، ضمن درس می‌گوید، هرگاه ضامن نارنجك ناخواسته كشیده شود، یك نفر باید خودش را فدا كند تا بقیه را نجات دهد. جلسه بعد، همان مربی در حال آموزش نارنجك، نارنج را هراسان روی زمین پرتاپ می‌كند و فریاد می‌زند كه ضامنش كشیده شده است. علیرضا با تهور زیاد، خودش را روی نارنجك می‌اندازد، چند لحظه بعد كه صدای انفجار بلند نمی‌شود، مربی، علیرضا را از زمین بلند كرده و از او تقدیر می‌نماید و می‌گوید كه برای امتحان آنان نارنجك را روی زمین پرت كرد است.»
او پس از شروع تحركات ضد انقلاب در كردستان، در روز 27 شهریور 1359، به عضویت سپاه در می‌آید و از سوی پایگاه، داوطلبانه به كردستان اعزام می‌شود و در محور "مریوان" به مقابله با ضد انقلاب می‌پردازد.
ناهیدی پس از شروع جنگ تحمیلی، از سوی پایگاه بسیج مسجد اباعبدالله الحسین(ع) به جبهه اعزام می‌گردد و تا لحظه شهادت با جبهه و جهاد پیوندی عمیق و جدا نشدنی می‌یابد؛ به‌طوری‌كه شش ماه به شش ماه هم به مرخصی نمی‌رود.
ناهیدی از گرفتن پست و عنوان در پشت جبهه گریزان بود. یك بار به او فرماندهی قرارگاه امام حسین(ع) را در تهران پیشنهاد می‌كنند، كه نمی‌پذیرد. او در بیشتر عملیات‌ها حضوری فعال می‌یابد و چند بار نیز در چند عملیات زخمی می‌شود. یك بار كه بر اثر بمباران، شیمیایی شده بود، به تهران منتقل می‌شود، پس از بهبود یافتن، با دختری مؤمن و پارسا نامزد می‌شود ولی به خاطر شهادتش، ازدواجی صورت نمی‌گیرد.
ناهیدی از شهریورماه 1359، حدود شش ماه در سپاه مریوان فعالیت می‌نماید؛ و از بهمن‌ماه 1360، به عنوان فرمانده تیپ ذوالفقار، منشا خدمات ارزنده و ماندگار می‌شود و حدود یكسال در این مسئولیت فعالیت می‌كند. او مدتی نیز به‌عنوان مسئول توپخانه قرارگاه مركزی كربلا، در حین داشتن مسئولیت تیپ، منصوب شده و به ساماندهی توپخانه قرارگاه می‌پردازد.
ناهید در مجموع 29 ماه در جبهه‌های مختلف حضوری عاشقانه و پر تلاش می‌یابد و در این مدت كارها و خدمات نقش‌آفرینی را از خود ارائه می‌دهد.
شهید ناهیدی عاشقانه وارد مبارزه و جهاد شد و خالصانه و پر افتخار نیز از میدان جهاد پلی به سوی شهادت زد و به طرقه‌العینی به سدره‌المنتهای عشق رسید. او در روز 27 بهمن‌ماه 1361، در جبهه "فكه" بر اثر اصابت تركش خمپاره 60 مجروح شد و سرانجام روز اول اسفندماه همان سال، پس از تحمل رنج فراوان در بیمارستان به خیل ره‌یافتگان پیوست. چه خوش تولدی و چه زیبا شهادتی.

وصیتنامه شهید علیرضا ناهیدی

تقاضای من از شما این است که هر چه توان در بدن دارید در راه اسلام به کار برید و در این راه از هیچ‌چیز هراس به دل راه ندهید، که خداست شکافنده دریاها و حافظ.
لحظه‌ای از امر به معروف و نهی از منکر غافل نشوید. لحظه‌ای پشت امام را خالی نکنید که او استوار است و ما و شما به گمراهی می‌رویم و شکرگزار این نعمت الهی باشید.
لحظه‌ای از یاری خداوند مأیوس نشوید.
هرگاه خواستید برای من دلتنگ شوید به یاد عزیزترین کسانتان که در کربلای حسین(ع) شهید شده‌اند بیفتید و فراموش نکنید که آن‌ها بزرگ‌ترین عزیزان ما بودند و این راه برای آن‌ها عزیز و گرامی بود؛ اگر خواستید گریه کنید، برای شهیدان راه حقیقت اشک بریزید.