رزاق، در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. او بعدها در میان خانواده و همرزمانش با نام "رضا" شناخته شد.
رضا در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهلبیت(ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی كه داشت، همواره در درسهایش موفق بود. او علاوهبر تحصیل، به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقمند بود و در مجالس مذهبی با شور و اشتیاق حضور مییافت. پس از گذراندن دوره ابتدایی، وارد دبیرستان شد و در آن مقطع با برخی مسائل مذهبی و سیاسی آشنا شد. او در شروع انقلاب اسلامی در سال آخر دبیرستان تحصیل میكرد.
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
رضا در راه تحصیل، عنصری فعال و پر تلاش بود. در میان همسالان و همشاگردانش از نظر اخلاق، ادب و علم ممتاز بود. با شروع انقلاب اسلامی، فعالانه وارد عرصههای مبارزه شد و در حركتها و تظاهرات، همدوش و همراه مردم انقلابی به فعالیت پرداخت. با اوجگیری انقلاب، حضور او در صحنههای مختلف آن، پر شور و هیجان و جدیتر شد و در توزیع اعلامیههای حضرت امام خمینی(ره) در میان دوستان و بستگان نقش مؤثری ایفا كرد.
چراغی در روزهای پیروزی انقلاب، خستگیناپذیر و عاشقانه شب و روز خود را وقف تحقق انقلاب كرد و در تسخیر مراكز نظامی و دولتی رژیم، پُر تلاش حضور داشت.
فعالیتهای شهید در كردستان و دفاع مقدس
رضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با شوقی فراوان در حراست از آرمانهای آن، با جان و دل كوشید. هر جا كه به او نیاز بود، خود را به آن جا رسانده و خدمات شایستهای را انجام میداد. او پس از شروع غائله كردستان توسط ضد انقلاب، فوری همراه جمعی از دوستان، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروهكهای محارب، از هیچ كوششی دریغ نكرد.
در مدت حضورش در كردستان، تجربیات ارزشمندی درباره مسائل نظامی و نیز فرماندهی كسب كرد. او در عملیات "محمد رسولالله(ص)"، مسیر بسیار مهم و پر خطر معروف به "راه خون" را از تصرف نیروهای ضد انقلاب خارج كرد و بدین وسیله شهامت، توان رزمی و شایستگی خود را در فرماندهی نیروهایش به نمایش گذاشت. همچنین همراه دیگر فرماندهان در جبهههای سر "پل ذهاب" و "گیلانغرب" دست به عملیات چریكی زد.
چراغی در مدت حضورش در كردستان، مدتی مسئولیت جانشینی سپاه دزلی و زمانی نیز بهعنوان مسئول محور مریوان انجام وظیفه كرد و خدمات درخشانی را در آن جا از خود به یادگار گذاشت.
شهید چراغی، كه "حاج احمد متوسلیان" را استاد خود میدانست، خصوصیات بارز اخلاق و رفتار نظامی او را الگوی خویش قرار داد و از همان اولین روزهای حضورش در مریوان، با نشان دادن شجاعت و رشادت، جوهر خویش را نمایان ساخت. جمع سرداران دلیر مردی كه بعدها در جنگ، نوبت به نوبت جاودانه شدند، از كردستان عازم جنوب شدند. با تشكیل تیپ ۲۷ محمد رسولالله(ص) توسط حاج احمد، رضا نیز از آن به بعد همراه تیپ ۲۷ در عملیاتهای مختلف شركت كرد.
وی در طول حضور در كردستان و جنگ، مسئولیتهای مختلفی بر عهده داشت. مدتی جانشین سپاه دزلی بود و زمانی مسئول محور مریوان. از اواسط سال۱۳۶۰ تا اواخر تیرماه سال ۶۱، فرماندهای گردان حمزه(ع) را در عملیات "فتحالمبین" و "بیتالمقدس" بر عهده داشت. پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در تیرماه ۶۱ در لبنان و قبول فرماندهای تیپ ۲۷ توسط شهید "حاج همت"، شهید چراغی در عملیات "رمضان" و عملیات "مسلمبن عقیل" در سومار، بهعنوان قائم مقام لشكر خدمت كرد و از مهرماه سال ۶۱ برای مدت كوتاهی معاونت سپاه ۱۱ قدر را، كه فرمانده آن حاج همت بود، پذیرفت. از آبان سال ۶۱ تا فروردین سال ۶۲ در عملیات "والفجر مقدماتی" و "والفجر1" در فكه، بهعنوان فرمانده لشكر انجام وظیفه كرد.
"حسینالله كرم"، همرزم شهید میگوید: «در عملیات محمد رسولالله(ص) وقتی پس از انهدام مواضع و استحكامات دشمن فرمان بازگشت به خطوط خودی داده شد، نیروها آماده بازگشت شدند. شهید چراغی در مسیر سرد و پر برف نیروها را كه با مشقت فراوان از عملیات بر میگشتند در آغوش میگرفت و میبوسید.
شهید چراغی به همراه شهیدان "محمدرضا دستواره" و "حسن زمانی" در جبهههای سر پل ذهاب دست به عملیات چریكی زدند. در یكی از این حملهها، در منطقه نفت شهر درگیری شدیدی بین ما و دشمن پیش آمد. بهخاطر محدودیتی كه در مهمات داشتیم، شهید چراغی و شهید "هادی" دستور دادند به مواضع قبلی خودمان برگردیم. باید مسیر را از داخل رودخانه طی میكردیم چون زیر آتش تانك و هلیكوپترهای دشمن قرار داشتیم.
عقب نشینی باید مرحله به مرحله انجام میشد. هلیكوپترهای دشمن به دنبال نیروهایی بودند كه در دشت ویژگان و خان لیلی عملیات چریكی انجام داده بودند. ما تحت فرماندهی شهید چراغی روی ارتفاعات پارلمان بودیم. شهید چراغی و هادی نیروها را قانع كردند كه عقب بروند و خودشان دو نفر ماندند تا با تیراندازی به سوی دشمن از تهاجم آنان جلوگیری كنند و ما به راحتی برگردیم.»
شهید رضا چراغی در عملیات "فتحالمبین" در كنار حاج احمد متوسلیان و شهید حاج همت به بررسی و شناسایی مواضع نیروهای متجاوز عراق پرداخت. او در آن عملیات فرماندهی گردان حمزه را بر عهده داشت و در منطقه دشت عباس، در برابر تانكهای دشمن وارد عمل شد.
در عملیات "بیتالمقدس"، كه لشكر روی جاده اسفالته اهواز - خرمشهر عمل میكرد، شهید چراغی مسئولیت سه گردان را بر عهده داشت و با لیاقت و توان بالا، تا فتح خرمشهر به هدایت نیروها پرداخت. در این عملیات، از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی نسبی، در عملیات "مسلمبن عقیل (ع)" كه پاییز سال ۶۱ در منطقه سومار انجام شد، حاج همت بهعنوان فرمانده قرارگاه ظفر منصوب شد و شهید چراغی فرماندهای تیپ محمد رسولالله(ص) را بهعهده گرفت. در این عملیات، تیپ حضرت رسولالله(ص) حدود ۱۳ گردان داشت كه هدایت آنها با رضا بود. رضا بر اثر جراحات قبلی، پایش در گچ بود و ناراحتی زیادی داشت، در حالی كه سِرم به دستش وصل بود، از داخل آمبولانس عملیات را در شرایط بحرانی هدایت میكرد.
در عملیات "والفجر مقدماتی"، تیپ ۲۷ به لشكر تبدیل شد. حاج همت فرماندهای سپاه ۱۱ قدر را بر عهده گرفت و شهید چراغی فرماندهای لشكر را. در آن عملیات، لشكر را ۴ تیپ تشكیل میداد. تیپ یك عمار، تیپ دو سلمان، تیپ سه ابوذر و تیپ چهار ذوالفقار كه وظیفه اجرای آتش بر روی دشمن را داشت.
در این عملیات رضا شمشیر لشكر بود و اقتدار و استقامت شایستهای از خود نشان داد. وقتی دشمن در پاسگاه طاووسیه اقدام به پاتك كرد، كنار شهید چراغی در نیمههای دو قله مشرف به پاسگاه طاووسیه بودم. آتش دشمن بسیار شدید بود. با اتكا به شلیك هزاران گلوله خمپاره و كاتیوشا در هر ساعت، توانستند تا روی تپه دو قلو جلو بیایند. حضور شهید چراغی در كنارشهید همت به نیروها روحیه میداد و با فرماندهای رضا، تپه دو قلو پس گرفته شد.
در عملیات "والفجر1" در منطقه عمومی فكه، كه حاج همت فرماندهای قرارگاه ظفر را بر عهده گرفت، رضا همچنان فرمانده لشكر بود. لشكر ۲۷ وظیفه داشت كه با نیروهای ارتش ادغام شود و ارتفاعات پیچ آنگیزه و جبل فوقی را فتح كند و به سمت عمق خاك دشمن برای تصرف تأسیسات نفتی پیش برود. ارتفاعات ۱۱۲ توسط گردان مالك و گردان كمیل به تصرف در آمد. گردان میثم و دیگر گردانها نیز به سمت ارتفاعات ۱۴۳ و پاسگاه بجیله و در امتداد آن به تأسیسات نفتی قزلبان حمله كردند كه محور عملیات لشكر را تشكیل میداد.
ویژگیهای اخلاقی شهید
او اهل پارسایی، تقوا و دیانت بود و همواره نسبت به انجام واجبات و ترك محرمات تقیه خاص داشت. از دنیا و زخارف آن پرهیز مینمود و اهل ریا و ریاست نبود. پدرش میگوید: «وقتی او را بهعنوان فرمانده لشگر معرفی كردند و از او خواستند به سپاه منطقه 10 تهران برود و حكم فرماندهیاش را بگیرد، گفت خجالت میكشم دنبال این چیزها بروم.»
او عاشق شهادت بود. در طول جنگ، یازده بار مجروح شد و خودش گفته بود كه اگر خدا بخواهد، بار دوازدهم شهید میشوم و چنین هم شد. اهل ولایت بود و به اهلبیت(ع) ارادت میورزید. در مسئولیتهایی كه به عهده میگرفت، جدی و پر كار بود. نسبت به حفط بیتالمال سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصی نمیكرد. پدرش میگوید: «هرگاه با ماشین به منزل میآمد، ماشین بیتالمال را خانه میگذاشت و با ماشین من به كارهای شخصیاش رسیدگی میكرد. یك بار یكی به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشین او را به جایی برسند. حاضر نشد از ماشین بیتالمال استفاده كند و با ماشین من او را به مقصد رساند.»
نحوه شهادت
شهید رضا چراغی، پس از ماهها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، سرانجام در عملیات "والفجر1" برابر با 62/1/25، كه در منطقه عمومی فكه انجام گرفت، پس از ابراز رشادت تمام و ایثار و حماسه به شهادت رسید و روح بزرگوارش به ابدیت عشق پرواز كرد.
یكی از همرزمانش میگوید: «دشمن در ارتفاع 143 فكه پاتك سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آن جا رساندم. رضا چراغی، عباس كریمی، اكبر زجاجی در حال شلیك آر.پی.چی 60 بودند. دشمن پاتك سنگینی زده بود. هر چه اصرار كردم كه عقب برگردند، قبول نكردند. روی ارتفاع فقط شش نفر سالم مانده بودند كه میجنگیدند، رضا چراغی، عباس كریمی، اكبر زجاجی و سه نفر بسیجی كه سخت درگیر بودند. دشمن تصور میكرد كه نیروی زیادی روی ارتفاع است. عصر كه دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس كریمی و دو نفر از بسیجیان، پیكر غرقه به خون چراغی را با برانكارد حمل میكنند.»
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.