تولد و کودکی:
در سال 1334ه.ش در خانوادهای مذهبی در شهر بهشهر چشم به جهان گشود. در سن 4 سالگی پدر بزرگوارش به رحمت خدا رفت و تحت سرپرستی مادر صبور و شجاع و عموی مهربانش بزرگ قرار گرفت.
پس از دوران طفولیت با گذشت ایام، خصوصیات اخلاقی و انسانی وی آشكارتر شد و در بین دوستان همسن و سال خود به خوبی میدرخشید. از همان ابتدای زندگی با قرآن و اهل بیت آشنا شد و در جلسات قرآن حضور فعال داشت پس از اتمام مرحله ابتدایی و شروع دبیرستان، شور و شوق بیشتری نسبت به اسلام در وی ایجاد شد و توجه به دانشاندوزی و مطالعات مذهبی توأم با مطالعه علوم و معارف اسلامی در او اوج گرفت. او تلاش زیادی در بهكارگیری اندوختههای مذهبیاش در عرصه عمل داشت.
پدر و مادرش از سرزمین کویر پررنج شهرستان دامغان بودهاند اما خود شهید ابوعمار متولد و بزرگ شده شهرستان بهشهر از استان مازندران میباشد. ابوعمار و برادر شهیدش محمد افتخاریان در سنین طفولیت پدر خود را از دست داده اما عمو و زنعمو ایشان کمر همت بستند و دو برادر را تا ازدواج در نزد خود سرپرستی کردند.
بعد از گذشت دوران نوجوانی و رشد در فضای فاسد و ظلم و بیبندوباری قبل از انقلاب ابوعمار به مبارزات سیاسی خودش در دوران رژیم ستم شاه پهلوی در سال 53 به صورت جدی ادامه داد.
سیر آموزش و تحصیلات:
دوران ابتدایی را در یکی از دبستانهای بهشهر که هماکنون بهنام دبستان آیتالله نبوی میباشد گذراند و دوران متوسطه را در دبیرستان سعدی و 15 بهمن شهرستان بهشهر به اتمام رساند در زمان طاغوت سال(56) به علت تحت تعقیب بودن توسط ساواك به آلمان هجرت نمود و در دانشگاه پزشكی(رشته دندانپزشكی) مشغول تحصیل گردیدند. با هجرت امام به نوفل لوشاتو فرانسه وی درس را رها كرده به فرانسه هجرت كردند و در بیت رهبری حضوری فعال داشتند. با ورود حضرت امام در 12 بهمن سال 1357 وی به ایران برگشت.
در تحلیل محتوای زندگینامه شهید افتخاریان با تأکید بر زوایای آموزشی میتوان به تلاش وافر این شهید بزرگوار در تشكیل كلاسهای تفسیر قرآن، آموزش قرآن شامل قرائت و روخوانی تجوید و صوت تفسیر نهجالبلاغه در مسجد نصیرخان قبل از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی در اصفهان تدریس برای دانشجویان، بسیجیان و پاسداران و آثار و تألیفات بهجای مانده از شهید افتخاریان(ابو عمار)، شامل مقداری دستنوشتهها، مناجاتنامهها، اشعار و سرودههاو مقالاتی از قبیل ولایت فقیه، انسانیت، شهادت، حسینبن علی(ع) رهبر و سرور آزادگان و.... همچنین مناجات عارفانه و نیایش و نامههای اخلاقی و تربیتی خطاب به فرزند و همسر، خواهر و برادر و سایر اقوام و نزدیکان اشاره نمود. به گونهای که فعالیتها و علایق آموزشی شهید افتخاریان در راستای اصلاح شرایط اجتماعی را میتوان بهعنوان یک اصل در فرآیند تعلیم و تربیت اسلامی استنباط کرد.
همچنین ایشان از نظر قدرت فصاحت و بلاغت در فن سخنوری و قدرت نگارش در نویسندگی و طبع شعر، فوقالعاده بودند. از زمان طاغوت، نویسندگی و شعر طنزگونه را شروع نمودند، كه چند تایی مثل بره فضوله و نماز و .... چاپ شده است.
ابوعمار در اصفهان بهعنوان معلم اخلاق و اسوه دینی نمونه برای برادران و خواهران خود جلسات مخفیانه تدریس دروس اسلامی داشت. شهید ابوعمار مدتی هم در آلمان(قبل از دستگیری توسط ساواک) در رشته پزشکی تحصیل کرد تا اینکه زمان انقلاب فرا رسید و شهید ابوعمار پس از رسیدن به خدمت امام خمینی و کسب تکلیف مبنی بر ترک تحصیل، به فلسطین رفت و با دکتر چمران به تعلیم فنون نظامی و آموزش چریکی پرداختند و با سلاح اخلاص و ایمان وارد مبارزه شدند.
مسئولیتهای حساسی را در مناطق عملیاتی برعهده داشتند، مسئولیتهایی مانند:
• فرمانده سپاه بندرترکمن
• فرماندهی تیپ 25 كربلا در محورهای عملیاتی جنوب
• فرمانده سپاه پاسداران بانه در كردستان
• فرمانده سپاه پاسداران مریوان در كردستان
فرازی از سخنان شهید درخصوص شهادت:
ای مستضعفین، ای محرومین جهان سربلند باشید که نظام ولایت امر اسلام پس از چهارده قرن بر سر شما سایه افکنده و میرویم به خواست خداوند متعال استمرارش بخشیم. ما که از عمرمان بهرهای به اسلام ندادیم شاید این خون ثمرهای باشد برای اسلام عزیز، شهادت میثاقی است که انسان با روح پاکش در محراب عبادت با خدا بسته و با خونش در صحنه پیکار بعمل درمیآورد شهادت عزیزترین و زیباترین صفات انسان است و خون شهید گرانقدرترین و عزیزترین هدیه انسان به خداست.
و این مفهوم همان طرز تفکری است که در روحیه امت مسلمان نقش بسته وآنها را به این پرورش و رشد وا داشته است.
سرانجام همانگونه که خود نیز بشارت داده بود پس از بازگشت از سفر حج بر اثر بمباران هوایی رژیم عراق در تاریخ 1363/12/19 در سن 29 سالگی به ملکوت اعلی پیوست و روح بلندش با بیکرانگی خداوند یکی شد.
وصیتنامه شهید حبیبالله افتخاریان(ابوعمار):
بسم ربالشهداء والصدیقین
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لا تشعرون
بهنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
با سلام و درود فراوان خدمت مهدی موعود(عج) و نایب بر حقش امامخمینی و با درود به امت شهیدپرورمان و با سلام و درود به پدر و مادر ایثارگر و مهربانم، وصیت میکنم که فرزند خود را در راه خدا قربانی نمایید و دِین خود را از گردنتان ادا نمایید.
ای آنکه وصیتنامهام را میخوانی بدان که از کودکی آرزوی بسیار داشتهام و آن هم تنها رسیدن به لقاءالله و جهاد فی سبیلالله بوده و هست.
دوست داشتم که در جنگ مانند حسین(ع) شهید شوم، هر چند که در آن زمان نبودم به ندای حسین لبیک بگویم اما اکنون هستم، میتوانم به ندای حسین لبیک بگویم و گفتهام و به آرزوی خود نیز که شهادت است رسیدم و چون که باید زمینهای برای شیفتگان الله فراهم کنیم تا بتوانیم از آن عبور نماییم. خواهران و برادران مسلمانم قدر رهبرکبیر امامت امت را بدانید و روحانیون مبارز و همیشه در صحنه را حامی باشید، به نمازجمعه و جماعت و دعای کمیل و توسل و… اهمیت دهید، نماز شب را بپا دارید، جبهههای نبرد حق علیه باطل را یاری کنید، در جبههها شرکت کنید چون که امام واجب شرعی اعلام فرمودهاند.
خواهران حجاب خود را رعایت کنید، که دشمن از همین حجاب شما میترسد و بدن آنان به لرزه میافتد، خواهرم حجاب تو از خون سرخ من افضل است، از منافقین کوردل میخواهم که دست از این اعمال زشت و کثیف خود بردارند و به اسلام عزیز روی آورند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته