سيدهاشم آراسته

شهید سيدهاشم آراسته

تاریخ شهادت:
۳۰ مهر ۱۳۶۵
تعداد بازدید ۱۴۶۴ بار
سيدهاشم آراسته فرزند سيدعباس در تاريخ هشتم بهمن‏‌ماه سال ۱۳۴۱ در شهرستان مشهد چشم به جهان گشود.
سيدعباس آراسته، پدر شهيد مى‏‌گويد: از اين‌كه خداوند فرزندى به ما عطا كرده بود، خوشحال بوديم. اسم او را به علت اصل و نسب ما به قبيله‏ بنى‏‌هاشم، هاشم گذاشتيم. او از همان ابتدا با گفتار و رفتار دينى بزرگ شد و از همان كودكى نماز مى‏‌خواند. اذان گفتن را ياد گرفته بود و علاقه‏ زيادى به گفتن اذان داشت. اگر به مهمانى مى‏‌رفتيم، او با ما نمى‏‌آمد، چون مى‏‌خواست موقع نماز بر روى پشت‌بام اذان بگويد. نماز جماعت او ترك نمى‏‌شد.
مادر شهيد مى‏‌گويد: در كودكى مريض شد، به طوری‌كه پزشكان او را جواب كردند. نذر كردم كه اگر خوب شود، تا هفت سالگى شُله‏‌زرد درست كنم و به مردم بدهم.
شوهر خواهر شهيد مى‏‌گويد: در دوران نوجوانى ايشان مدتى را با مادر اصفهان زندگى كردند. به خاطر اين‌كه من نظامى بودم و مأموريت‏‌هاى چند روزه داشتم، ايشان نزد ما بودند تا همسرم تنها نباشد. در مدتى كه با ما بودند من درس‏‌هاى اخلاقى زيادى از ايشان ياد گرفتم. ايشان عارف به تمام معنا بود. عشق به خدا و ائمه(ع) در وجودشان موج مى‏‌زد. نمازشان را مرتب مى‏‌خواندند. حتى به نمازشب هم مقيد بودند. بسيار مقيد بودند كه در هر جايى كه هستند، حتماً اذان بگويند. حتى در كلاس درس از معلم اجازه مى‏‌گرفتند تا بروند و اذان بگويند. او ديگران را هم به خواندن نماز اول وقت تشويق مى‏‌كرد.
تا كلاس دوم راهنمايى بيشتر درس نخواند و بعد از آن ترك تحصيل نمود و به نقاشى مشغول شد. مسئول هيأت نوجوانان قمربنى‏‌هاشم(ع) بود. مداح اهل‏‌بيت(ع) بود و اشعارى در مدح ائمه(ع) مى‏‌گفت و بعد به نوحه‌خوانى مى‌‏پرداخت.
سیدعلى آراسته، برادر شهيد مى‏‌گويد: زمانى‌كه شهيد در كلاس سوم و در اصفهان نزد خواهرم بودند، در آن‏‌جا به دليل فضاى قبل از انقلاب در ماه محرم مراسم سينه‌زنى و نوحه‌خوانى برگزار نمى‌‏شد. به همين خاطر ايشان تصميم گرفتند، با بچه‏‌هاى هم‌سن و سال خودشان هيأتى را تشكيل دهند و مراسم عاشورا و تاسوعا را برگزار كنند. در ابتدا كسى با او همراه نشد، ولى در روزهاى بعد افراد زيادى در هيأت جمع مى‏‌شدند و حتى بزرگ‏ترها هم به آن‏‌جا مى‏‌آمدند.
بى‏‌بى فاطمه آراسته، خواهر شهيد مى‏‌گويد: ايشان به من مى‏‌گفتند: شما براى بچه‏‌هايى كه در هيأت هستند، شربت و يا شله‏‌زرد درست كنيد تا من به آن‏‌ها بدهم تا تشويق شوند و سال‏‌هاى ديگر هم به هيأت بيايند. در ضمن اگر همسرت راضى هستند، اين كار را انجام بده.
او سعى مى‏‌كرد جوانان را با قرآن و نماز آشنا كند و خودش از هر فرصتى براى ياد گرفتن مسائل مذهبى‌ـ دينى استفاده مى‏‌نمود. طرز صحيح خواندن نماز را به نوجوان مى‏‌آموخت و اشكالات آن‏‌ها را برطرف مى‏‌كرد. او مانند يك واعظ، مسائل مذهبى را به بچه‏‌ها مى‏‌آموخت. امر به معروف مى‏‌كرد. ابتدا با افراد دوست مى‏‌شد، سپس نقاط ضعف آن‏‌ها را گوشزد مى‏‌كرد. با افراد ناباب رفت‌وآمد مى‏‌كرد تا بتواند از اين طريق آن‏‌ها را به راه راست هدايت نمايد.
قبل از انقلاب در تظاهرات شركت مى‏‌كرد. با مأموران شاه درگير می‌‏شد و هر روز با وضع خون‌آلود به منزل مى‏‌رفت.