رشادتها
محمود به قدری به مبارزه ایمان داشت که حتی ایام کوتاهی را که برای دیدن خانواده به اصفهان میآمد نیز در جهت مبارزه صرف میکرد او در اولین تظاهرات که به ابتکار برادر هادی غفاری در اصفهان صورت گرفت شرکت کرد و نقش فعالی در تحصن مردم اصفهان در منزل آیت الله خادمی داشت .
محمود در روزهای حماسهآفرین بهمنماه در تهران حضور داشت و همراه با مردم به پادگانها رفته و اسلحه را بر دوش گرفت و در کمیته مشغول خدمت شد و پس از چندی در اسفند ماه 57 به خدمت سپاه پاسداران در آمد و در پادگان سعدآباد مشغول کار شد او تلاش در جهت استقرار سپاه از خود نشان میداد و هر کاری را در این رابطه انجام میداد و کمتر به دانشگاه میرفت . دانشگاهی که بعد از انقلاب مرکز توطئه گروهها ملحد و منحرف بود و اساس انقلاب خونبار را به مسخره گرفته بودند محمود فعالیت زیادی در جهت خنثی کردن توطئه گروهها خصوصا گروهک مجاهدین خلق از خود نشان میداد منافقین که با یک پوشش اسلامی و به ظاهر انقلابی ،گروه گروه جوانان معصوم را فریب میدادند و محمود به خوبی میدانست عملکرد منافقین در نهایت منطبق با خط امریکای جنایتکار است.
محمود در سال 59 برای سامان دادن به وضع سپاه همدان به آن استان ماموریت پیدا میکند و پس از چندی به فرماندهی سپاه منصوب میشود او نه تنها یک فرمانده منضبط و قاطع در جهت انجام وظائف خود بود بلکه به عنوان یک معلم دلسوخته نیز تمام تجارب و معلومات خود را به برادران دیگر منتقل میکرد. او با بها دادن به نیروهای اصیل در سپاه و تشویق آنها و سپردن مسئولیتهای گوناگون به برادران متعهد نقش بهسزایی در جهت هر چه مکتبیتر کردن سپاه ،این ارگان جوشیده از انقلاب که به قول خود شهید ، بازوی ولایت فقیه است ، داشت.
وصیتنامه سردار شهید محمود شهبازی دستجردی
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه ، یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون...........
......... فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم .
همانا خداوند از مومنان جانهاشان و مالشان را خرید و در مقابل برای آنها بهشت را قرار داد و مؤمنان میجنگند و در راه خدا میکشند و کشته میشوند ...
... پس شاد باشید به معاملهای که سودا نمودید و ایناست آن رستگاری بزرگ .
خداوندا ، توفیقی عطا فرما که از جمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها دادهای که در این معامله شرکت جویند ، و ای کسی که جز تو کس دیگری ندارم ، الهی و ربّی من لی غیرک ، از تو خواهانم که زندگیم را زندگی محمدی و مردنم را مردن محمدی قرار دهی ، اللهم اجعل محیای محیا محمد(ص) و آل محمد(ص) و مماتی ممات محمد(ص) و آل محمد(ص) .
وقتی که در زیارت عاشورا میخوانیم که یا ابا عبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه، ای حسین (ع) من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند و در جنگ و ستیزم با کسانی که با شما سر جنگ دارند، چگونه میتوان در هر زمان کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین (ع) که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید به سر میبردند فرو بست ، مگر میشود که مسلمان بود ، از رسول اکرم (ص) تبعیت نمود ، دوست دار حسین (ع) باشیم تشیع علوی را برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم و بگذریم ، ابداً. روحانیت با آن مشخصههای بارزی که هر زمان داشته از کلینیها گرفته تا خمینیها ، هر زمان حافظ اسلام بودهاند و ان شاء الله تا انقلاب مهدی (عج) خواهند بود .
اولین سفارشی که به عنوان وصیت دارم همین کلمه است روحانیت ، آخوند، ملا، طلبه چقدر این کلمه ارزش دارد و معنا ، ای همه آن کسانی که سفارشم به گوش و دیدهتان خواهد رسید مبادا روحانیت را تنها بگذارید . بدانید که تمام تلاش ابر قدرتها در از بین بردن اسلام ، روی روحانیت قرار دارد شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانید که چقدر امریکا از ملا میترسد ، با یک نمود عینی در همین صد سال اخیر ببینید هر جا کوچکترین حرکتی ، قیامی ، جنبشی شده با رهبری همین روحانیت بوده : قیام سید جمال الدین اسد آبادی ، نهضت و جنبش تنباکو ، قیام میرزا کوچک خان جنگلی ، قیام شیخ محمد خیابانی ، نهضتی که میرزای اول در عراق آغاز نمود، با یک فتوا مردم بابیل ، استعمار انگلیس را بیرون راندند ، نهضت شیخ محمد عبده ، نهضت اخوان المسلمین با رهبری حسن البناء و سید قطب ، جنبش مشروطیت با رهبری آیت الله طباطبایی و بهبهانی و الی آخر ، تمامی اینها با رهبری روحانیت بوده و وقتی این سخن امام را بیاد میآورم که چرا میخواهید این قدرت را بشکنید ، شکست روحانیت ، شکست اسلام است. به فکر میافتم که چرا ؟
چرا ؟
من خودم امام عزیز و رهبر انقلاب را هم در یک جریانی به نام روحانیت میبینم نه مانند آن گروه منحرف که امام را تنها میبینند ، من استمرار حرکت انبیا را ولایت فقیه میدانم و برایم هم مشخص شده که همین جریان روحانیت ادامه دهنده راه اوست و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد میکنم که روحانیت را کنار نگذارید .
سفارش دوم من در مورد سپاه پاسداران میباشد ، بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت ، باید سپاه آن چنان شود که پاسداران به عنوان فریضه واجب خدمت نمایند ، نه به عنوان شغل، چرا که این دو بازوی ولایت فقیه سپاه و روحانیت شغلی ندارند و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود چقدر ابر قدرتها از این سپاه نوپا میترسند، چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه میگردد ، نه حق مأموریتی می خواهد و نه فوق العادهی بدی آب و هوا ، بلکه هر کجا که سختتر باشد وارد میگردد چرا که اجرش عظیمتر میگردد .
قبلا اگر ترس ما از لیبرالها بود که مبادا خط امام را خدشه دار نمایند ، اکنون دیگر لیبرالها به زبالهدان تاریخ افتادند و انقلاب سوم هم پیروز شد ، منافقینی که در تدارک بودند که پس از حیات امام نهضت را منحرف نمایند زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملّت مسلم قرار گرفتند ، تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت دیگر آمریکا باید تا صد سال بلکه همیشه گورش را گم کند و دست از ایران ، دیگر بشوید و منتظر باشد که دیگر ما سراغ او برویم .
پدر و مادرم ، از این که زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید ، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزونتر دهد من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنجها را چشیدهام .
پدر جان ،تو خودت خوب میدانی که دنیا دار فنا است و آخرت مسلماً بهتر است و باقی ، که : الدنیا دار الفناء و الآخره خیر و ابقی .
مادرجان ، سفارشی که به شما دارم در مورد خواهرم است که دلم میخواست ایشان بعد از تمام کردن کلاس نهم به قم برود ، انشا الله کاری کن که او این عمل را انجام دهد و سفارش عظیمتری که به شما دارم که مادرم ، چون خودت فرزند یک روحانی بودهای دلم میخواهد که تو مرا به خاک بسپاری و حتی پدرم خاک و گل بر روی قبرم بریزد تا همه بدانند که شما سرشار از شوق هستید و ایمان .
فامیل بداند که باید فرزند بدهند و ابر قدرتها بدانند که با شهید دادن خانوادهها حرکت انقلاب تندتر میگردد و چرخهای آن سریعتر .
مجلس ختم هم چندان با شکوه نباشد ، دوست دارم اگر استادم حاج آقا پرورش فرصت نمودند تقاضا نمایید که در باره قیامت برای شما صحبت نماید .
کتابخانهای که دارم بعد از اینکه علی آقا پسر خالهام کتابخانه را یک دست نمود (کتاب های منحرف را من تنها به عنوان تحقیق آنجا گذاشتم و هدف دیگری در کار نبود این کتابها را علی آقا پسر خالهام که میدانم او هم خط با من بوده ، بردارد و در جای مناسب استفاده کند ) در اختیار خواهر و برادرم قرار دهند .
خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانید و دلم میخواهد که ایشان در سپاه پاسداران خدمت نماید چرا که محیطی قابل رشد برای فرزندان انقلاب است و مسئولیّت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرم را بعهده ایشان میسپارم . علاقمندم که انشاء الله شما کتابهای استاد شهید مطهری را به آنها بیاموزید و خط فکری و سیاسی شهید مظلوم بهشتی را بیان کنید و به آنها یک رشته بنیادین بدهید .
پس انداز من از دو سال معلمی که داشتم و مدت زمانی که در سپاه بوده ام پیش داییام میباشد از این پسانداز چون چند سالی است که پدر و مادرم به مشهد نرفتهاند ، زیارت مشهد بروند و بقیه را تصمیمش با پدرم میباشد.
ضمنا موتوری هم در تهران دارم ، تصمیم در مورد موتور را هم به عهده حاج آقا پرورش میگذارم. وصیتهای زیادی در زمانهای مختلف نوشتهام این وصیت را کاملتر از بقیه میدانم و فقط کافی است همین را عمل نماید.