وی در تاریخ 51/7/25 در روستای انارك تنگستان چشم به جهان گشود و در دامن پدر و مادری با تقوا پرورش یافت. با وجود محرومیتهایی كه از نظر زندگی كردن در روستا وجود داشت رشد خود را آغاز نمود و در میان اقوام از محبتهای والایی برخوردار بود تا اینكه به سن شش سالگی رسید و وارد دبستان حجرت انارك گردید. وی در دبستان بر اثر برخوردهای كودكانه و محبتآمیزی كه دارا بود از نظر معلمین و شاگردان به شاگرد نمونه لقب پیدا کرده بود و چندان در درسهای خود فعال وكوشا بود كه دوران ابتدایی را بهنحو احسن در روستا به پایان رسانید، و جهت ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی شوركی گردید و پس از گذراندن نیمسال تحصیلی قصد رفتن به جبهه را نمود و پس از گذراندن دوره آموزشی در اردوگاه قدس شهرستان دیر برای استراحت چند روزی به آغوش گرم خانواده برگشت و پس از اتمام مرخصی عازم جبهه گردید و در جبهه مشغول فعالیت گردید و بعد از 55 روز خدمت بر اثر اثابت خمپاره به سنگر ایشان همسنگرش شهید گردید و او نیز بر اثر موجزدگی بیمار گردید و به خانه مراجعت نمود. و با شروع سال تحصیلی در مجتمع آموزشی شهرستان تنگستان ثبتنام نمود و مشغول تحصیل گردید و پس از مدتی تحصیل ترجیح داد برای بار دوم عازم جبهه گردید و در گردان تخریب ثبتنام نمود و پس از دوره آموزشی در منطقه مارد مشغول خدمت گردید و پس از مدتی خدمت جهت دیدار چند روزه به خانه مراجعت نمود و پس از زمانی از مرخصی از مارد عازم جبهه مجنون شد و در مورخ 67/3/29 در جزیره مجنون نامهای برای من كه پدرش بودم مینویسد و یك نامه هم برای عمویش جواد میفرستد كه عموجان به پدرم نگویید من فعلاً در جزیره مجنون در سنگر كمین میباشم تا اینكه عملیات جزیره مجنون شروع گردید و در مورخ 67/4/9 از طریق سپاه خورموج و بنیاد شهید شهرستان تنگستان شهادت او را به ما اعلام نمودند.(مفقودالجسد)
ولی چندی گذشته بود كه از فامیلهای خود واقع در برازجان اطلاع یافتیم كه فرزندمان پیام رادیویی فرستاده و باز پس از چندی فیلمی كه از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدارك دیده بود مشاهده نمودیم كه فرزندمان اسیر میباشد.
- وی در رفتن به مسجد و مراسمهای مذهبی فعالیتی چشمگیر داشت و از نظر اجتمایی فردی مؤمن و راستگو وكوشا و همیشه یارای این بود كه تا آنجایی كه میتواند به محرومین كمك نماید.
- توسط بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان تنگستان عازم جبهه حق علیه باطل گردید،
- در عملیاتهای فاو و مجنون و رسته وی تخریب بود.
- ما در جبهه از هیچچیز نباید بهراسیم و ترس و بزدلی از آن عراقیهای بعثی میباشد.
- او بارها به فامیل و حتی به خود من كه پدرش بودم میگفت پدر جان به حال كلیه ما رزمندگان دعا كنید تا ما سالم باشیم و جلو این كافرها در نمانیم و این نقطه جالب را همیشه بر سر زبان داشت و میگفت دشمن كه به حال ملت خود رحم ندارد ما انتظار داریم به حال ما كه با او در جنگ هستیم رحم نماید.
- آخرین اطلاع ما از وی نامهای بود كه در مورخ 67/3/29 در جزیره مجنون برایم فرستاده بود و خبر بعدی هم كه آن را در فیلم مشاهده نمودم.
- از قول برادر همسنگرش كه اطلاع یافتیم وی روز عملیات چنان رزمی مینماید كه قابل تحسین بوده است و بارها میگفت خدایا ما را جزو رهروان حسین(ع) قرار بده و تاكنون از اسارت ایشان هیچ نامهای بهدستمان نرسیده است.
وصیتنامه شهید حمید انبارکی:
بسمهتعالی
ان الله اتشتری منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهمالجنته یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون و یقتلون
خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری كرده آنهایی كه در راه خدا كارزار میكنند و كشته میشوند.(قرآنكریم)
بسم رب الشهدا والشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله
سپاس خدای را كه توفیق یافتم در راه مبارزه حق علیه با طل شركت كنم و آنچه را دارم در طبق اخلاص نهاده تقدیم ایزد منان كنم و آنچه حسین و یارانش و تمام رز مندگان صدر اسلام پروانهوار در آن میگشتند آن را بازیابم یعنی(شهادت). آیا كسی به خود اجازه میدهد كه با چشم خود ببیند كه جنایتكاران و متجاوزان دست بهسوی اسلام شرف و كشورش دراز كرده و قصد نابودی آن را داشته باشند و سكوت اختیار كند من اكنون میروم كه خدایم را ملاقات كنم میروم تا آتشی كه در درونم شعلهور شده خاموش نمایم من هم به جبهه جنگ میروم خدای من بداند كه هیچ موقع سنگر را خالی نمینمایم اما باید از رهبرم امام امت حجت عصر خمینی بتشكن قدردانی كنم كه مرا از سیاهچالها و گردابهای روزگار كه بهسوی پرتگاه روانه بودم نجات داد و هادی و راهنمایم بود. و تو ای همرزمم دوستم خود بهتر میدانی كه این انقلاب به چه نحوی به پیروزی رسید. كشته شدن علیاكبرها، علیاصغرها و حبیببن مظاهرها بود. خدای ناكرده بیتفاوت ننشینیم دنیا را برآخرت ترجیح بدهیم هیچ حزن و اندوهی به خود راه ندهید كه ما پیروزیم دیگر عرضی ندارم ولی به مادرم بگویید كه به داغ من گریه نكند چون من راه حق را تشخیص دادم.
والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
حمید انباركی